چهارمین سفرآقای دکتر ویارانش به خراسان رضوی درحال انجام است و تیم رییس جمهور شدیدا سرگرم حل وفصل امور استان هستند . این صدمین سفر آقای رییس جمهور به استانهای کشور در طول مدت ریاست جمهوری ایشان است . کار بسیار ارزشمندی که کمتر رییس دولتی در جهان انجام داده و یا خواهد داد . اما
در مراسم استقبال و بازدیدهای رییس جمهور دیده می شود که نامه های بسیاری در پاکتهای متفاوت به ایشان و اطرافیانش تحویل می شود .یکی از این نامه ها را مش غلامحسین مشهدی نوشته .
خبر:چهارمین سفر استانی ریاست جمهوری وهیات دولت روز پنجشنبه انجام خواهد شد . استقبال عمومی است .
             مش غلامحسین که این خبر رااز رادیو می شنوه بسیار خوشحال می شه . انگار دریچه ای به اطاق تاریک کودکش باز می شه.هنوز سه روز مانده تا پنجشنبه . چکشش را روی میز میذاره و به خانه میاد. روی تاقچه های اتاقها به دنبال چیزی می گرده . خانومش می پرسه .به دنبال چه میگردی ؟میگه هیچی خودم پیدا میکنم . خودکاری پیدامی کنه و ورقی از دفتری جدا می کنه و شروع میکنه به نوشتن . اما نه . نمی شود . اینجوری نمیشود . باید ورق بهتری باشد . پاکتی هم می خواهد . به لوازم التحریر سرکوچه می ره و یه ورق با یک پاکت نامه می گیره . دوباره شروع به نوشتن می کنه . مادر مرتضی می گه: چی می نویسی ؟ پاکت برای چیه ؟ غلام حسین با نگاهی که پر از امید است می گوید : نامه می نویسم . نامه . احمدی نژاد میخواد بیاد مشهد میخوام براش نامه بنویسم شاید یه فکری برامون بکنه .عصمت خانوم میگه : خداخیرت بده .بنویس ولی میدونی چقدر نامه براش می نویسن؟ مگه اون بنده خدا چقدر می تونه نامه هارو بخونه . اگه می نویسی باید سعی کنی بری جلو وبه دست خود خودش بدی .اینجوری امیدی هست .
غلامحسین همونجور که به نوشتن ادامه میده میگه . ای بابا . بااین پای دردناکم مگه میشه تواون شلوغی ؟ حالاهرچی خدا بخواد . یه باره کاغذو که تا نصفه نوشته مچاله می کنه و میندازه دور . زنش میگه چی شد چرا پشیمون شدی پس ؟ میگه راست می گی باید اساسی بنویسم . میرم عکاسی سرکوچه می گم برام کامپیوتری بنویسن . اونجوری آقای رییس جمهور راحت تر می خونه . میره عکاسی محل میگه ممد آقا میخوام برام یه نامه بنویسی با کامپیوترت . محمد آقا هم میگه باشه همین عکسو چاپ بگیرم مینویسم حاجی چشم بشین .
خب بگو چی بنویسم ؟حاجی میگه بنویس
سلام آقای رییس جمهور . میدونم خیلی کم وقت دارید و نامه ها هم زیاده ولی خواهش می کنم تاآخرش بخون . آقای احمدی نژاد من همه گرفتاریهامو خودم برطرف می کنم . مشکلات زندگی و دخترا و پسرامو مرتفع می کنم ولقمه نونی براشون پیدامی کنم با زحمت کشی .عوارض شهرداریو قبضهای آب وبرقو گاز وظیفمونه که بدیم .  اما یه مریض دارم که اول از خدا شفاشو میخوام بعدهم به کمک شما احتیاج دارم . آخه این روزها دارو ودرمان برای ما فقیر بیچاره ها خیلی گرون تموم می شه .بیمارستانها اول پول می خوان بعد مریضو معاینه می کنن . تازه هیچکدوم از دکترای خوب توی محله ما نیستند .همشون یا توی احمد آبادند یا توی اون بالاشهر و این حاشیه های شهر که دکتری نداره . میدونی برای حتی رفتن به مطب یکیشون باید چقدر کرایه بدیم . ؟  دکتر جان نداریم .باور کن نداریم . آقای رییس جمهور بچه ام از سه چهار سالگی بیماری گرفته و الان که یه جوون 23ساله هست جلو چشمم داره پرپر میزنه . دلم میخواست مثل بقیه منم امکانات مالی بهم اجازه می داد چند تا دکتر خوب می بردمش تا بهتر بشه . میگن توی تهران می شه کارهایی برای این مریضا کرد .اما من میگم تو همین مشهدم میشه .فقط یه بیمارستانی باشه که ما بی بضاعتها رو بپذیره .مثل اون قدیما که بیمارستان امام رضا (ع) دولتی بود وکم پول می گرفت .  آقای رییس جمهور می تونی کمکم کنی ؟ راستی خدا خیرت بده که میای از شهر و روستاهای کشور سر میزنی . اگه به منم نرسیدی عیب نداره به دیگران هم که برسی انگار به بچه ی من رسیدگی کردی . اجرت با فاطمه زهرا (س) . والسلام .
روز پنجشنبه مش غلامحسین از ساعت 7 صبح میاد فلکه بسیج منتظر میمونه تا کاروان رییس جمهور از راه برسه . تا چشمش به ماشین دکتر می افته اشک به پهنای صورتش جاری می شه و از اینکه رییس جمهور مردمی و بی تکبری داره اشک شوق می ریزه که یه مرتبه یادش میاد باید نامه رو به دستش برسونه . با تلاش زیاد جلو میره و نامه شو بالا نگه می داره که مچاله نشه . همینجور که گریه می کنه و جلو میره یه دستی نامه رو ازش می گیره .وقتی سرشو بالا میاره میبینه تودستهای احمدی نژاد و اطرافیانش کلی نامه ی که معلوم نیست نامه اون دست کدومشونه . بازم واگذار میکنه به خدا و میگه توکلتوعلی الله ...