راهیان نور نزدیک است ... 
خاکریز
نوشته شده توسط : محمد - تاریخ : جمعه 88/9/13 ساعت 6:49 ع
نوشته شده توسط : محمد - تاریخ : دوشنبه 88/9/9 ساعت 11:5 ع
ضربدرروی شیروخورشید نشان از تنفرشهید از رژیم بوده که برروی مهمترین سند شخصی خود کشیده است.
جزیره مجنون . خیبر. تک دشمن و... چگونه شروع کنم ...
با هم در یک تیپ بودیم . یک روز عصر در سایت 5 باهم قدم میزدیم . گفت بیا تو گردان ما . بچه های گردان شبهای خیلی معنویی دارند . گفتم ما هم شبها نگاهمان به آسمان خداست . از حریم آسمان گردانها مراقبت می کنیم . گفت درزمان عبادت خدا سربه زیر بودن بهتره . ماشبها که دعا می خونیم سرهامون رو روی زانوهامون میذاریم های های گریه می کنیم کسی هم نمی فهمه کی بیشتر یا کمتر گریه کرده . ولی شما پدافندیها نمی تونید باحال گریه کنید با ید چشماتون به آسمون باشه سرتون هم بالا. بیا گردان نترس . چند مرتبه این عبارت بیا گردان نترس رو به من گفت . کرکریهایی با هم خوندیم . نزدیک غروب بود .منوبرد گردانشون به بسیجیهاش معرفی کرد . بهش گفتم میرم ستاد اگه تونستم راضیشون کنم میام گردانت . ولی نشد . شایدم به قول اون من ترسیدم. نمی دونم .شاید تقدیر من چیز دیگه ای بود که حالا ... ؟
نوشته شده توسط : محمد - تاریخ : یکشنبه 88/8/24 ساعت 11:41 ع
او در سوم شهریور 1343 در حومه شهر ری به دنیا آمد پدرش علی و ماردش لیلا نام داشت .
نمیدانم چقدر می توانم جزئیات دوران کودکی او را که بارها و بارها شنیده ام بنویسم . اجازه دهید از بعد از انقلاب بگویم . نه بگذارید از سختیهای نوجوانی اش هم بگویم . درس می خواند کار هم می کرد کار در کوره آجر پزی . خشتمالی . آری در کودکی کار می کرد .کاری سنگین و شانه کن . مادرش می گوید . هرگز نمی گفت خسته ام . می گفت مادر خوشحالی ؟ بگذارید از بعد از انقلاب بگویم . از عضویت مشترکمان در بسیج محل و گالنهای نفتی که به درب منازل محرومین می برد . از گشت کوچه به کوچه شبانه در فقیر ترین منطقه مشهد . قلعه ساختمان .
از نگهبانی در تنها مرکز تصفیه آب شهر مشهد . می نویسم کمی تأمل ...
نوشته شده توسط : محمد - تاریخ : پنج شنبه 88/8/21 ساعت 6:45 ع
میخواهم با معرفی این شهید به مسابقه آسمانیها بیایم . نه برای جایزه اش که ، قبلا از شهید گرفته ام . بلکه برای انجام رسالت و وظیفه ام که او بر دوشم گذاشته و شاید با این کار کمی دلم آرام گیرد . پس منتظر دل نوشته هایم باشید که ناب ناب است . شهید غلامرضا دژبان
