اگه تا حالا این صفحات وب هیچ کاری برای من نکرده بود ، در این دوسه روز اخیر کار ارزشمندی برام کرد . تو نوشته قبلیم گفتم که یه دوست قدیمی رو گم کرده بودم و برای یافتنش به هر دری زدم .تااینکه ... امروز اول صبح که نظرات وبلاگمو دیدم به این جمله برخوردم ." آقا ما چاکریم .خیلی دلم برات تنگ شده اینم شمارم .منتظر تماست هستم " از خونه که رفتم بیرون هنوز ماشینو استارت نزده بودم شمارشو گرفتم . فقط همینو بگم که تا فلکه پارک یا همون میدان آزادی پشت فرمون ، توی بارون حرف زدیمو حرف زدیم . از کجا؟ حالا !!یه 30کیلومتری میشه .
میگم تکنولوژی چقدرمیتونه فاصله ها رو کم کنه . چقدر میتونه مفید باشه و غصه ها رو کم کنه . و وای براون روزی که ازش بد استفاده بشه .چقدر میتونه خانمانسوز باشه .
راستی این آقای اسنوون چه اطلاعاتی داره ها .اینم تکنولوژی بلد بوده .با 20 یا 30سال عمرش اوباما و بابای اوباما رو کلافه کرده .هنوز جوهر افشای جاسوسی آمریکاییها توی فرانسه خشک نشده آلمانها رو به جون اوباما انداخت . حالا باید دید آمریکاییها از گوشی مرکر چی شنیدن .
مثلا مرکر داره با پوتین حرف می زنه ، آمریکاییها میان روخط . مرکر : ببین پوتین من خیلی دوست ندارم این اوباما به ایران گیر بده ولی چیکار کنم دستم زیر سنگه . پوتین : نگران نباش خودم حالشومیگیرم دیدی تو اون ملاقاتمون اصلا محلش ندادم و فقط به کفشام نگاه می کردم . مرکر : آره خوشم اومد .دمت گرم .شام بیا خونه ما و....
یادم هست گاهی می شنیدم کسی برادر یا فرزندش را گم کرده و بعد از چندسال به طور اتفاقی اورا پیداکرده .داستانهای زیادی در این باره وجود دارد و البته بیشتر درفیلمهای هندی .
داستان من واقعیست .
12سال پیش با جوانی دوست بودم .دوست هم کلاس .چهارسال کنارهم می نشستیم ودرس می خواندیم اگر جنگولک بازی هم بود زیر سر ما دونفر بود اگر مشارکت در بحث استاد هم بود روی طراحی سوالات ما بود .دوره کارشناسی تمام شد .او ارشد قبول شد ماهم ماندیم. خیلی منتظر بودم روزی هم را ملاقات کنیم .چند روز پیش به دنبال کتابی در فضای مجازی بودم که نام نویسنده اسم دوستم بود . البته می دانستم کتاب می نویسد اما انتظار نداشتم نامش را در صفحات وب ببینم . درگوگل نام او را سرچ کردم .که دیدم یا علی چه همه ..... یکی از صفحات را باز کردم .یک وبلاگ بود . درددلهای یک دوست از دوستان دوستم بود.جالب بود .دقیقا با خصوصیات دوست من برابر بود .اما نوشته از سال 89 بود .برایش پیام گذاشتم که اگرآدرسی از او داری برایم ارسال کن .امروز آدرس وبلاگ دوستم را داد .با بازدید وبلاگش مطمئن شدم که خود خود خودش است . حالا منتظرم که او به وبلاگ من سر بزند و شماره یا آدرسی از خودش بدهد .آخه خوب نبود من آدرس یا تلفن بدم .شاید دوست نداشته باشد مرا ببیند ودر روی دربایسی بماند اگر نگوید این چرتو پرتها چیه که گفتی .آخه اون حالا دیگه یه روانشناسه .مگه نه ؟؟!!
نمی توانیم جزئیات بیشتر ازاین گفتگو را برملا کنیم .
این عین جمله ایست که آقای محمد جواد ظریف در کنفرانس خبری خود پس از پایان مذاکرات ژنو بیان کرد. خانم کاترین اشتون نیز همین جمله را با کمی تغییر که (بنا به خواست دوطرف جزئیات مذاکرات محرمانه باقی می ماند) در کنفرانس خبری خود مطرح کرد .
حال سوالی که در ذهن هر شنونده این مصاحبه های خبری ایجاد میشود این است که : جزئیات چه بوده ؟ کاترین اشتون از اینکه گروه مذاکره کننده ایران جدید بودند و امکان گفتگوی بیشتری با هم داشته اند نیز ابراز رضایت کرد . این ابراز رضایت نیز برای مردم ایران قابل تامل است که : تفاوت گروه جدیدبا گروههای قبلی در چه مسائلی بوده است ؟ آیا گروه جدید متخصص تر بودند یا اطلاعات کمتری از روشهای مذاکره داشتند ؟ .یا اینکه این گروه جدید مواضع تازه ای ارائه داده اند .
به هر حال بار دیگر زمان دیگری برای ادامه مذاکرات مشخص شد .البته این دور از مذاکرات منجر به صدور بیانه ای مشترک شد که در ادوار قبلی کمتر به آن دست یافته بودند .
همچنین مذاکره مستقیم ودوجانبه ی گروه ایرانی با آمریکایی از ویژگیهای بارز این دور از مذاکرات بود . سفارشهای رژیم جعلی اسرائیل به نمایندگان اروپا وآمریکا ازقبیل عدم لغو تحریمها و اجازه ندادن به ایران در غنی سازی بیست درصد نیز پررنگ تر و آمرانه تر بود .
نکته مهم این دور از مذاکرات برای مردم ایران عبارت محرمانه بودن جزئیات مذاکرات است . از نظر ملت ایران نتیجه جزئیات مذاکرات هر چه میخواهد باشد.ملت ایران تصمیم جدی برای رسیدن ودست یابی به انرژی صلح آمیز هسته ای گرفته اند.هرزمانی هر هیات مذاکره کننده ای بخواهد دراین تصمیم خللی ایجاد کند آن هیات از نظر مردم ایران مردود است و نتایج آن مذاکره غیر قابل اجرا خواهد بود . محرمانه بودن نتایج این دور از مذاکرات در جهان پر رسانه امروز دوامی نخواهد داشت .امید است هنگام افشای جزئیات مذاکرات ، هیات ایرانی با سربلندی و افتخار ازژنو خارج شده باشند .
مجری بی سواد شبکه BBC : کشورهای ...وایران جعلی هستند!!
البته نیازی به پاسخ دادن به این هزلیات مجریان مست ونیمه مست شبکه نخ نما شده BBc نیست .اما برای عده ای که اطلاع کافی از تاریخ ایران ندارند کافیست یک مثال ازقدمت ایران بزنیم که گردانندگان شبکه دروغگوی BBc کاملا آن را به یاد دارندو خود پوشش تصویری داده اند . هر چند تاریخ ایران به گذشته های بسیار دورتر از آن می رسد .
باید گفت ای مجری بی سواد ، فراموش کردی دست نشانده خودتان یعنی محمد رضا شاه که پدرش را خودتان از قزاقی به شاهی گماردید در قبل از انقلاب اسلامی درسال 1350 دوهزاروپانصدمین سال پادشاهی در ایران را درحضورسران وپادشاهان 69 کشور دنیا جشن گرفت؟! فکر کنم همین مثال کافی باشه .چون اگربخواهیم به دورتر اشاره کنیم باید بگوییم آن روزی که ایران تمدن داشت جزیره ای به نام انگلیس هنوز از آب سر بیرون نیاورده بود .
امید می رود با پیشرفت در مذاکرات، همه تحریم های یک جانبه، چند جانبه و تحریم های سازمان ملل علیه ایران لغو شوند.
این گفته ی آقای محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه ایران پس از نشست وزیران خارجه ایران و 1+5 در نیویورک است. حالا گفته های دیگر اعضای گروه را توجه کنید !
کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: پیش از همه، ما اقدامات اعتماد ساز را روی میز گذاشتیم تا هر کاری که می توانیم برای حرکت دادن این فرایند انجام دهیم. این پیشنهاد ها همچنان مطرح هستند، این نشست بسیار مهم بود و در فضایی خوب برقرار شد و پر انرژی بود.
وزیرامورخارجه انگلیس ویلیام هیگ گفت در مقایسه با دیدارهای قبلی، پیشرفت بسیار مهمی از نظر لحن و فضای موجود به دست آمده است و من از آقای ظریف برای رویکردی که تا کنون انتخاب کرده است بسیار تشکر می کنم. ما در این هفته در نیویورک، روابط بسیار خوب کاری با وی ایجاد کرده ایم و این دیدار نیز بازتابی از این بود.
«جان کری» وزیر خارجه آمریکا هم با حضور در نشست خبری بعد از مذاکرات وزرای خارجه گروه موسوم به 1+5 و ایران، گفت نوع ارائه و لحن هئیت ایرانی در این مذاکرات، بسیار متفاوت از قبل بوده است.
وی ضمن استقبال از این تغییر لحن، گفت مهم این است که این تغییر و نتایج این نشست به اقدامات عملی منجر شود.
حالا سوال اینجاست که :
آیا این همه سال ایرانیها از چه لحنی استفاده می کردند که خوشایند غربیها نبود و پس از هر دور مذاکره برتحریمها افزوده می شد؟
آیا دولت جدید و به خصوص جناب ظریف از چه لحنی استفاده کرده که استعمار پیر انگلیس اینگونه از او تمجید می کند و خانم اشتون در اندیشه اقدام بلند پروازانه است وجان کری جنگ طلب ،لحن گروه ایرانی را لحنی متفاوت از قبل می داند؟
اگر گروه ایرانی هنوز برسر اصول اصلی خود در مذاکرات پایبندهستند ، چه تغییری ایجاد شده که همه ی طرفها خوشحال از جلسه خارج شدند و مذاکرات را بسیار مثبت ارزیابی کردند ؟
جدول زمانی بلند پروازانه که مورد اشاره خانم اشتون است ، شامل چه تعهداتی می باشد ؟
به هرحال باید منتظر ماند تا شاهد دور دوم مذاکرات گروه 5+1 در ژنو باشیم که قرار است در 23و24 مهرماه برگزار شود . شاید مشخص شود که منظور وزیر خارجه ایران از پیشرفت در مذاکرات که باعث خواهد شد همه ِ تحریمهایی که در طول 34 سال علیه ایران وضع شده لغو شود ، چگونه پیشرفتی است ؟!!
باید گفت اگر مشکل گروه ایرانی تاکنون فقط دست ندادن با وزیران خارجه آمریکا بوده یا فقط لحن خوبی نداشتند و همین باعث شده غربیها عصبانی شوند و سیل تحریمها را برمردم ایران تحمیل کنند ، که جفای بزرگی در حق مردم روا داشته اند .اما اگر گروه جدید ایرانی در مذاکرات نیویورک قول جدیدی به غربیها داده اندکه آنان اینچنین خرسند شده اند و مردم ایران از آن باخبر نیستند باید گفت خیانت بزرگی کرده اند . چرا که امام خمینی (ره) فرمودند :اگر چنانچه آمریکا و روزنامههای آمریکایی از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند، قضیه چیست؟
چند شب پیش دربرنامه ای تلویزیونی به نام همایش یا آلایش یا فکر کنم پایش ،حالا هر چی بود ، گفتگویی بود ویک نظر سنجی از مردم .اگر باقطع یارانه دهکهای بالا موافقید عدد یک و اگر مخالفید عدد 2 را ارسال کنید . در تصویر هم نشان دادن که بیش از 70 درصد با قطع یارانه پولدارها موافق بودند. آقایانی که گفتگو می کردند می فرمودند که اگر قرار باشد باز هم به همه یارانه بدهیم پول کم می آوریم باید قیمت حاملهای انرژی را افزایش دهیم .
آخه آقای حیدری مجری خوب تلویزیون ، شما فکر می کنی چقدر از دهکهای بالایی که میخواهید یارانشونو قطع کنید و ازشون نظر خواهی می کنید پای برنامه های رسانه ملی باشد . اونم اون ساعت که شوهاو فستیوالهای شبکه های ماهواره ای دراوج قرار داره . حیدری جون اونا ندیدن برنامتونو که نظر بدن . اما من از طرف اونا نظر می دم .
این 45 تومن یارانه پول کارواش ماشینهای خانواده ما هم نمیشه . تازه اگه فقط ماشین سیما جون وفرناز جون و ارشیا جون شستن نخواسته باشه . میخواین قطع کنید قطع کنید .اما شما کم کنید ما هم چند برابرشو میکشیم رو جنسامون . خودتون می دونید که واردات و صادرات دست ماست . بازار هم که زیر نظر ما میچرخه . کافیست قیمت هر سیخ ماکارونی رو یکقرون افزایش بدیم .تا دولت بخواد بفهمه یه سال طول می کشه .تازه وقتی هم بفهمه میگیم نمی خوای تعطیلش می کنیم .فقط دستگاههای کارخونرو چند برابر قیمت اولش می خرند .
آره حیدری جون آخه می دونی اونا کارخونشونو با دلار 7 تومن و فوقش 1200تومن وارد کردن . خب حالا دلار چنده ؟
حرف دیگه من اینه که اگه حاملهای انرژی گرون بشه کی میتونه جلو گرونی بقیه اجناس حتی پوشک بچه رو بگیره ؟
به هر حال این نبود رسم مردونگی . این نبود رسم مردم داری . این نبود رسم محرومیت زدایی .
خوبه این مسئولین محترم یه روز مثل شوهر سلطان بانو لباس مبدل بپوشن بیان بین مردم تا ببینن چه خبره . ببینن عده ای از مردم با روده مرغ بچه هاشونو سیر می کنند. ببینند که روز به روز کسانی که توی سطل های زباله سرک می کشن تا دست خالی به خونشون بر نگردند زیادتر می شه . بیان بین مردم و ببینند عده ای با بیماریشون دست و پنجه نرم می کنند ولی ویزیت دکتر ندارند .
آقای حیدری دوربینتونو بردار بیا سطح شهر تهرونتون تا ببینید مردم چجوری صورتشونو سرخ نگه داشتند . دولت اگه توان کنترل قیمتها رو نداره کمتر طرح بده . اون آقا محمود که فکر می کرد بزرگترین کار اقتصادی رو در تاریخ این کشور انجام داده چرا فکر منابع طرحشو نکرد. کجایند این تیمهای اقتصادی زبده ؟
مردم امروز فقط و فقط به ندای ولایت گوش داده اند. فقط توصیه مقام معظم رهبری رو آویزه گوششون کردن که فریاد اقتصاد مقاومتی سر دادند و جهاد اقتصادی از مردم خواستند . مردم اگر صبورند نه از روی عادته که به دلیل عبادته .
خداوند معلولین را همچون تابلوهای راهنمایی و رانندگی در بین مردم قرار داد تا اخطاری باشد برای وجدانهای بیدار.
گفتگو با نخبه ی معلول ، رضا اسدی که از داشتن دو دست محروم است .
دوشنبه 11 شهریوردرگروه اعزامی خراسان رضوی به تهران به منظور شرکت در گردهمایی دبیران مجامع شهرستانی فردی نظر همه را به خود جلب کرده بود .او دو آستین پیراهن داشت که دست درون آن نداشت . معلولی بدون دست . او قراراست به عنوان مسئول دبیرخانه مجمع شهرستانی به مردم شهرش خدمت کند . کدام شهر؟ چگونه؟ نامش چیست ؟ چه خصوصیاتی دارد؟ و... به صورت اتفاقی من نیز به عنوان نماینده یکی از شهرستانها هم سفرش بودم. نظرم را جلب کرد و از او خواستم تا گفتگویی داشته باشیم.
سلام برادر .اجازه می دهی مصاحبه ای با شما داشته باشم ؟
بسم الله .شما هم مصاحبه کنید.
خودتو معرفی کن.
رضا اسدی هستم. از شهرستان زاوه .متولد 1363. ازدواج کردم یک فرزند پسر دارم .کارشناسی علوم قرآنی دارم .
از ویژگیهایی خودت بگو . چی باعث شدکه برای دبیرخانه مجمع انتخاب بشی؟
رضا: از سال 82 وارد بسیج شدم .جانشین واحد مقاومت مدرسه خاتم الانبیاء زاوه بودم . 2سال رییس هیات مدیره سهام عدالت شهرستان زاوه بودم همین الان هم عضو هیات مدیره هستم .
در سالهای 85 تا 87 مربی کلاسهای قرآنی اوقات فراغت آموزش وپرورش و در سالهای 87 تا 91 مربی کلاسهای قرآنی بقاع متبرکه زیر نظر اوقاف شهرستان بودم .
از سال 88 تا الان مدیر کانون فرهنگی معرفت مسجد جامع و از سال 91 تا حالا مدیر مسئول موسسه فرهنگی قرآن وعترت معراج شهرستان زاوه هستم. به مدت یک سال رابط کانونهای فرهنگی شهرستان با استان بودم .
درسال 90 به مدت هشتاد روز در مناطق محروم خراسان جنوبی قرآن تدریس کردم .
از سال 86 عضو شورای پایگاه بسیج صاحب الزمان دولت آباد هستم .از سال 91 تا کنون سرگروه دو حلقه صالحین در سطح جوانان شهرستان هستم .
درمدت مسئولیتم درکانونها محفل انس باقرآن و محفل رهروان شهدا را راه اندازی کردم .
الان هم که به عنوان مسئول دبیرخانه مجمع بسیج شهرستان کنار شما هستم .
آقا رضا این همه مدیریت و تلاش بدون دست؟
رضا : هنوز هست ، مثلا در دوران دانش آموزی مقام دوم مسابقات اذان در جنوب خراسان را کسب کردم . تکواندو هم کار می کردم و....
دیدم بیان افتخارات رضا داره مصاحبه رو طولانی می کنه و من به سوالاتم نمی رسم . برا همین ازش خواستم به بقیه سوالات پاسخ بده .
چرا تحصیل را ادامه ندادی ؟
رضا: ادامه دادم .در سال 90 کارشناسی ارشد در قوچان قبول شدم .دوترم هم خوندم ولی مشکل مالی امانم را برید .رهاش کردم .
شغل اصلیت چیه ؟ کجا شاغلی ؟
رضا لبخندی زد و گفت : مگه به ماشغل میدن .بیکارم .به هر اداره ای مراجعه کردم تا ظاهرم را دیدن گفتند نمی شه .اکثر مدیران ادارات شهرستان زاوه منو میشناسن .
نگاه مادرت به تو چگونه است؟
رضا: بسیار بامحبت . دلش برام نمی سوزه ولی دوستم داره .منو ناقص نمی بینه برای همین برای گرفتن مدارج بالا تشویقم می کنه . مادرم آروز می کنه یه روزی خبر اشتغالم در یکی ازسازمانها و ادارات را بهش بدم .
نگاه همسرت را هم بگو .
رضا: همسرم مرا درک کرد و بعد انتخابم کرد . من میدونم که اون ایثارگری کرده و با خدا معامله کرده
از وضع مسکنت بگو .
رضا: اجاره نشینم . اجاره نشین
دیگه خجالت کشیم بیشترسوال کنم .گفتم حرف دیگه ای برا گفتن داری .؟
گفت : این مطالب قراره کجا چاپ بشه ؟گفتم چاپ که نمیشه . ولی شاید تو چند تا سایت قرار بگیره . گفت پس بنویس.
من در سفر معنوی کربلا ، کنار بارگاه حضرت عباس مداحی کردم و این افتخاری بزرگ برای منه .
گفت خواسته هایی از دولت تدبیر و امید دارم . گفتم نمی خوام مصاحبمون سیاسی بشه .گفت نه اتفاقا اجتماعیست . گفتم بگو.
رضا : ما معلولین مثل تابلوهای راهنمایی و رانندگی هستیم . خداوند ما رو خلق کرده تا اخطاری باشه برای وجدانهای بیدار . ما مثل بنزین هستیم ، ازمسئولین و دست اندرکاران می خوام اگر نمی توانند برای ما کاری انجام دهند ، لااقل برامون آتشنشان باشند نه اتشبار . حرفامون رو خوب گوش کنند حتی اگر کاری برامون نمی کنند .
گفتم رضا حرف دلتو بزن .چی می خوای به دولت آقای روحانی بگی ؟
گفت . من تنها معلول بی دست در شهرستا ن زاوه هستم . اگر قانون 3درصد جذب معلولین در سازمانها و ادارات اجرا بشه آرزوی مادرم برآورده می شه . سال 91 به دلیل معلولیتم از آزمون مصاحبه معلمین قرآن حذف شدم در حالی که سالها تدریس قرآن داشتم .
رضا میگفت : مگر چقدر معلول در کشور داریم ؟ اگر اداره سازمانهای حمایتی معلولین را به معلولین بسپارند بخش عظیمی از بیکاری معلولین حل می شه .
رضا می گفت : من در کلان شهر زندگی نمی کنم که مسئولین نتوانند یک خانه به من بدهند . در شهر ما خانه ارزان است اما من توان خرید همان خانه ارزان را ندارم .
گفته های رضا تمام شد . دست کوچکش راروی شانه من گذاشت و گفت : شما بنویس شاید فرجی حاصل شود .
گفتم رضا آرزویی داری ؟
گفت : عاقبت بخیری. دیدار مقام معظم رهبری. برآورده شدن آرزوی مادرم . بتونم برای همسرم و فرزندم معراج سرپناهی داشته باشم .
فهمیدم که نام فرزندش را به نام موسسه اش گذاشته . معراج
رضا اسدی دست ندارم اما با انگشتان پاهایش به زیبایی می نویسد . به راحتی با پا غذا می خورد. زبانی شیوا وپرنفوذ دارد با همان تک انگشتان وضو می گیرد .با موبایلش شماره می گیرد و پیامک میزند .با رایانه بخوبی کار می کند. درطول دوره آموزشی هم استادان حریف سوالات رضا نبودند . رضا در وجود خودش کسری نمی بیند چون خدا برایش جبران کرده .
پس باید جمله رضا را باید جدی گرفت . آنجا که می گفت ما تابلو راهنمایی هستیم برای اخطار خداوند به دیگران .
مسئولین نیز باید برای این قشر از مردم همتی والا داشته باشند تا آنها فقط رسالتشان که همان نقش تابلو بودنشان هست را انجام دهند . نه اینکه غصه نداشتن شغل و مسکن را به غم نداشتن عضوی از بدن پیوند زنند وزندگی به کامشان تلخ گردد .
تبلیغات یا گزارش فعالیت باپول مردم
اخیرا رویکرد شهرداری مشهد در ارائه گزارش فعالیتها به سمتی هدایت شده که مورد پسند مردم نمی باشد. به طور مداوم تابلوهای تبلیغاتی کوچک وبزرگ وبنرهای آویز شده بر ستونهای برق حاکی ازاطلاع رسانی افتتاح پروژه ها،پلها،آسفالت خیابان،میزان جدول گذاری، میزان ایجاد فضای سبز،تعداد گل کاشته شده، میزان عبور آب از کانالها در ثانیه و... می باشد.اطلاع رسانی فعالیها به مردم حق هر سازمان و نهادی است و کاری پسندیده . اما نوع اطلاع رسانی و نحوه آن قابل تامل می باشد . بنرهایی که مطالب روی آن چاپ می شود و برای مدتی روی ستونها وتابلوهای تبلیغاتی سطح شهر نصب می شود صددرصد خارجی و وارداتی است . قیمتهای آن باچاپ ، ازمترمربعی پنج هزار تومان تا حدود ده هزار تومان براساس نوع مرغوبیت بنر می باشد .هزینه اطلاع رسانی ایجاد یک فضای سبز یا افتتاح یک پل در شهر مشهد با گستردگی شهر سر به فلک می کشد . این در حالی است که بسیاری از نقاط شهر نیازمند ریالهای اندکی برای چند متر جدول به منظور هدایت آبهای سطحی و یا مقداری آسفالت برای پیشگیری از ایجاد گردوخاک ویا ایجادکتابخانه ای برای جوانان منطقه است .شهرکهای اطراف مشهد که عنوانهایی از قبیل حاشیه نشینها ،خارج از محدوده ها و کم برخوردارها را به آنها اطلاق می کنند نسبت به نقاط برخوردار شهر از کمترین امکانات رفاهی محروم مانده اند .
نکته قابل توجه اینجاست که آیا راههای کم هزینه تری برای گزارش فعالیتها به مردم وجود ندارد ؟
برخی از این کانالهای ارتباطی را می توان نام برد . رادیو وتلویزیون . یکی از بهترین و کم هزینه ترین ابزارهای گزارش دهی می تواند باشد .همان گونه که اخیرا برنامه ای در حدود نیم ساعت در رادیو پخش می شود و به طور کامل فعالیتهای شهرداری مشهد را بیان می کند .اینجا اگر هزینه ای هم بشود رسانه استانی تقویت می شود. محل دیگر تیلیغات یا گزارش فعالیتها فیشهای برق،آب،گاز،تلفن و به طور اختصاصی قبضهای عوارض شهرداری می باشد .همه ی مردم آن را دریافت می کنند و تمام متون نوشته شده بر آن را مورد مطالعه قرار می دهند .
با کمی محاسبه می توان دریافت که نه تنها تبلیغات و گزارش دهی از طریق تابلوهای شهر و بنرهای نصب شده روی ستونهامقرون به صرفه نیست بلکه برای مردم مشمئزکننده شده است . فعالیتهای شهرداری باید در منظر عموم قرار گیرد وبرای مردم ملموس باشد.انتظار مردم از شهرداری ها بسیار بالاست .دلیل آن وجود مالیاتها و عوارض مختلف در بسیاری از خدمات ارائه شده می باشد . کوچکترین فعالیت اقتصادی،کمترین خرید و فروش وحتی نان مردم با پرداخت عوارض اجین است .مردم محاسبه گر هستند،اگر خدمتی کوچک در اطراف محل سکونتشان ارائه شود می بینند . ارزش آن را محاسبه می کنند و با دیگر نقاط شهر هم مقایسه خواهند کرد . شهر مشهد فقط احمدآباد و کوهسنگی و قاسم آباد و اطراف حرم رضوی و میدان شهدا نیست،مشهد یعنی شهرک شهید رجایی یا قلعه ساختمان،یعنی شهرک شهید باهنر یا قلعه خیابان،یعنی شهرک قدس،یعنی خواجه ربیع،یعنی اسماعیل آباد،یعنی کوی امیرالمومنین،شهر مشهد فقط بند دال و بلوار شهید فرامرز عباسی نیست،شهر مشهد پلها،بلوارها،فضای سبزها،خیابانهای بسیاری نیاز دارد . بیش از نهصد هزار نفر از مردم مشهد عنوان حاشیه نشین دارند که خدمات کامل و ارزشمندی به آنان ارائه نمی شود. پس کارهای شهرداری نیازی به هیاهو ندارد چون هنوز از آنچه برازنده ی شهر مشهد و پایتخت معنوی ایران است بسیارعقب تر است .شایسته است شهرداری مشهد هزینه بالای طراحی،چاپ .نصب وجمع آوری بنر های وارداتی را برای مناطق محروم صرف کند.
پیشنهاد می کنیم اگر شهرداری اصرار به تبلیغات از طریق نصب بنر روی تابلوها و ستونها دارد این دواقدام را انجام دهد .
1- میزان دریافت بابت پروانه ساختمان ، عوارض نوسازی ، فروش تراکم قانونی ، جریمه تراکم غیرقانونی ، درآمد پارک بانها یا شرکت الیت ، و... دیگر دریافتها از مردم را نیز تابلو کند.
2- حداقل در هر خیابان یک تابلو یا بنر آویزان کند و فعالیتها درمناطق کم برخوردار راهم گزارش کند .
سلام بابایی . چند روزه آشفته ام . حکم دادگاهت مدتی پیش اومد . راننده ای که با اون سرعت و بی احتیاطی تورو به کام مرگ فرستادو از صحنه گریخت درچنگ عدالت گرفتار شد . دیه بریدن با دوسال زندان . دوسال ویک روز. زیاده مگه نه؟ آخه اون شب که تو از عرض خیابون دکتر حسابی عبور می کردی ماه حرام بوده . اونم برای یک زن .یک مادر .یه مادر که بچه هاش اندازه تو هستند و منتظر. از روزی متوجه شدم حکم جلب براش صادر شده و باید بره زندان ، آشفته ام . آخه زندان رفتن یه زن و یک مادر چه دردی از من ومادرت دوا میکنه .؟ نمیدونم برای تو سودی داره یا نه .قطعا جایی که تو رفتی و دعایی که دریافت کننده های اعضای بدنت بدرقه راهت می کنندجایی نیست که کینه و عداوتی در دل تو از قاتلت باقی گذاشته باشه. البته اگه این زن قاتل باشه که به نظر من نیست . یه روز زنگ زد میگفت میخوان ببرنم زندان به دادم برسید من بیگناهم . نه که دلم بسوزه دلم ریخت پایین . رفتم دادگاه براش کاری بکنم .اما نتونستم مانع بردنش به زندان بشم .امروز شرکت بیمه میگفت نمیتونیم همه ی دیه رو پرداخت کنیم الحاقیه نداره و مسایل قانونی بیمه . یه مبلغی باید خودشون بدن که گفتن نداریم بدیم باید بریم ستاد دیه وخیریه ها و... فکر کنم خانواده گرفتاری باشن . تا پرداخت نکنن هم قانون رهاشون نمیکنه . .میگم مجتبی بیا یه کاری بکنیم .بیا قبل از ستاددیه و زنگ واسطه های خیریه منو تو بشیم ستاد دیه وخییر. میدونم توی اقوام وخویشان ونزدیکان خیلی داریم که نیازمند کمک وامداد هستند .برای هزینه بیمارستان دوا ودرمان ، برای تهیه جهیزیه وبرای اجاره خونه وهزار مشکل دیگه چشمشون به دست کمیته امدادوبهزیستی و خییرهاست .اما شاید بتونم از همون که بیمه میده بخشی از این مشکلات اطرافیانو به نام تو حل کنم . آقا مجتبی ، پسرم میخوام از باقیمانده دیه ات و از موندن اون زن توی زندان بگذرم رضایت بدم برای رضای خدا. می خوام یه بار دیگه مثل اون روزی که اعضای بدنت به نیازمندان اهدا شد دعا ودرخواست آمرزش برات فراهم کنم .آخه ائمه معصومین ما خیلی سفارش کردند که زمینه دعای دیگران را برای خودتون فراهم کنید و برای دیگران دعا کنید .میخوام دوباره اشک شوق را توچشم خانواده های گرفتار ببینم .میدونم برای توهم خوشایند نیست که یه خانواده متلاشی بشه .بذار یه بار دیگه حالا که خدا مقدماتشو فراهم کرده به این خانواده گرفتار شادی هدیه کنیم تا خدا به روح تو وبه زندگی ما هم شادی عطا کنه . نظرت چیه بابایی؟