سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاکریز

یه روز توکلاس درس یکی کفت برای انتخاب موضوع پژوهش میشه ازبازماندگان هولوکاست پرسیدکه بر اونها چه گذشته ؟ تعجب کردم که درهمچین کلاسی ،همچین مثالی؟!!گفتم هولوکاست دروغ بزرگه . بعضی هم کلاسهام گفتند : از کجا معلوم که نبوده ؟ احمدی نژاد گفته که نبوده ومنبع موثقی نیست .
برای همین مطالب زیر را ازمنابع معتبر تهیه کردم که بدونن هولوکاست یک دروغ بزرگه برای حق خواهی مداوم صهیونیستها از جهان بشریت . 
 هولوکاست دروغی بزرگ برای مظلوم نمایی صهیونیسم .

سوء استفاده از گرایش های فطری بشر به حمایت از مظلوم، رساترین تعبیری است که می توان آن را محور همه فعالیت های جنبش صهیونیسم در طی قرن بیستم دانست؛ مفهومی که در ایجاد دولت نامشروع صهیونیستی در فلسطین و تحکیم پایه های آن، بسیار موءثر بوده و یهودیان با تمسک به این شیوه تا کنون توانسته اند بر تمامی جنایت ها، قانون شکنی ها و فزون خواهی های خود در سرتاسر جهان سرپوش گذارند.

«پل فرام»، مدیر انجمن کانادایی آزادی بیان می گوید: «من با رئیس جمهور ایران موافقم و معتقدم اشتباه است که فلسطینیان تاوان گناه اروپایی ها را بپردازند و کشور خود را از دست بدهند. من همچنین بر این باورم که داستان دروغین هولوکاست، برای این که به اروپاییان و ساکنان آمریکای شمالی این حس داده شود که گناهکارند، ایجاد شده است. افسانه هولوکاست، به یهودیان اجازه می دهد تا میلیاردها دلار از آلمان و دیگر کشورها غرامت بگیرند. هولوکاست همچنین اذهان مردم آمریکای شمالی و اروپا را برای پذیرش ددمنشی ها و خشونت های اسرائیل آماده می کند».(1)

آن چه یهودی ها با آلمان کردند، کم و بیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر - مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با واتیکان - نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنی نیست! همه سیاست مداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدم سوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اینها روش هایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلوم نمایی است».(2)

 

بر اساس تحقیقات و مستندات تاریخی، چنین چیزی نیز اصلاً واقعیت نداشته است. مارشالکو بر مبنای شواهد متعدد آماری نشان می دهد که تمام یهودیان اروپا در سال 1933م. بالغ بر 000/600/5 نفر بوده اند و این رقم، مورد تأکید یهودیان آمریکا نیز می باشد. اگر از این تعداد، یک میلیون یهودی بیرون خط مولوتف - روبین تروپ، کسر شود و اگر یهودیان ساکن در کشورهای بی طرف و متفقین را هم کسر کنیم، رقم 000/500/2 باقی می ماند؛ در حالی که بنا به نظر کارشناسان، جمعیت یهودیان ساکن در قلمرو هیتلر و هیملر، به نیم میلیون هم نمی رسید.(3)

مارشالکو می افزاید: «در بالاترین سطح ممکن، تعداد یهودیان جان باخته را نمی توان بیش از 500 تا 600 هزار نفر دانست؛ اما در مقایسه با این، ملل مسیحی تلفات به مراتب بیشتری را متحمل شدند. اجازه دهید ملت کوچک مجارستان را در نظر آوریم که کل جمعیت آن شاید از تعداد یهودیان امروز بیشتر نباشد. تعداد قربانیان جنگ مجارستان، چه آنهایی که در بمباران های هوایی مرده بودند و یا این که در اردوگاه های مرگ سیبری از گرسنگی جان باخته اند و یا یخ زده باشند، حداقل به رقم یک میلیون نفر می رسید».(4)

با وجود تمام تدابیر، امکانات و حجم عظیم تبلیغات جهانی به کار گرفته شده جهت اثبات این واقعه، تاکنون ده ها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحب نظری نمی تواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملاً علمی اثبات کرده اند که ماجرای هولوکاست و کوره های آدم سوزی، اتاق های گاز قتل عام 6 میلیون یهودی و هر آن چه صهیونیست ها در این باره ادعا می کنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی است که واقعیت آن یقیناً با اسناد موجود، زیر سوال رفته، مدارک و شواهد ادعایی یهودیان بدون اعتبار و ابطال پذیر است. افرادی همچون مارک وبر، روبرت فوریسون، فردریک توبن، روژه گارودی، دیوید ایروینگ، آرمان امادروس و داریوژ راتایژاک و... از این گروه متخصصان هستند که اغلب به «تجدیدنظر طلبان» مشهور می باشند.(5)

منابع:

1-      هولوکاست منافع، اقتصادی - سیاسی صهیونیسم را تأمین می کند، خبرگزاری مهر.

2-      سخنان مقام معظم رهبری در همایش بین المللی رسانه های جهان اسلام در حمایت از انتفاضه فلسطین،

3-      فاتحین جهانی، ص 182-181.

4-      فتح جهان با دروغی به نام «کوره یهودی سوزی.

5-      سرائیل شاهاک، تاریخ یهود، مذهب یهود، بار سنگین سه هزاره، ترجمه مجید شریف، نشر چاپخش، 1376، ص 20.

 لینک مستقیم منابع: http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4892/5014/43980





برچسب ها : دانشگاه  , 
      

چهارشنبه .ساعت 16.کلاس 112. درس آمار .املای استاد :
برای انجام هرآزمون آماری بایداین گامها را برداشت : نوشتن فرض صفر و فرض مخالف ، انتخاب آزمون آماری مناسب ، مراجعه به جدول آماری مربوطه وتعیین نقطه بحران ، محاسبه و مقایسه ، تصمیم گیری آماری و تصمیم گیری عملی .
اینها عبارتهایی بود که  امروز در اولین دقایق درس آمار استاد املا کرد و ما نوشتیم  و بعد ادامه داد: می خواهم امروز آزمون مقایسه میانگین با ارزش ثابت را بگویم ، اگر اولین آزمون را یاد بگیرید قول می دهم تا آخر آزمونهای دیگر را یاد بگیرید واگر ...
مرا به پای تخته خواند . محمد! یک منحنی کجی مثبت بکش .  با کمی تامل خطی کشیدم و چیزی شبیه آنچه به آن منحنی می گویند رسم کردم .نگاهی به همکلاسیها و یکی با اشاره گفت برعکس بکش برعکس . خواستم پاک کنم و دوباره بکشم .اما با خود گفتم اگر تا به حال این شکل برایم منحنی مثبت بوده پس بگذار تا بعداز نگاه استاد هم باشد . استاد که با دیگر دانشجویان گرم صحبت بود نگاهی به تخته انداخت و با یک آفرین گفت منحنی کجی منفی را هم بکش و من عکس آن منحنی را کشیدم البته کمی زیباتر از اولی .استاد پس از نگاهی تحسینم کرد و گفت بشین خوبه . هنوز به صندلی نرسیده بودم که استاد شکلاتی به من داد که طعم شیرینی قندی را داشت که پدر در کودکی پس کار خوب فرزندش به او هدیه می کند . از من پرسید میدانی چه استعدادهایی داری ؟ کمی فکر کردم و احتمال دادم می خواهد بگوید نقاشیت خوب نیست . گفتم کشاورزی دوست دارم و...هنوز به دنبال استعدادهای نداشته ی خودم می گشتم که روبه هم کلاسیها کرد و گفت : استعداد ادبی وکلامی خوبی دارد .وبلاگش را خوانده اید؟ قشنگ می نویسد . و... شیرینی کلامش در عمق وجودم نفوذ کرد چون می دانم اهل مبالغه نیست . من شرمنده ی این همه تمجید استادشدم . آنهم نه برای یک مرتبه که چند مرتبه .
استاد به ادامه درس پرداخت و من آهسته و بی سروصدا به دوره ای از زندگی گذشته ام بازگشتم . دوره ای که شاید باعث ایجاد استعدادهای کشف شده توسط استادم شده بود .
گردانی داشتیم .فرمانده ای داشت قارونی نام . روزی در حلقه تدبیری نشستیم .از همه خواست که نظر بدهند چه کنیم که دشمن ما را دوبرابر بپندارد . هر کس نظری داد . نوبت به من که رسید اول ترسیدم که بگویم . آنروزها آمار نمی دانستم . مهر قبولی کلاس اول راهنماییم با شیرو خورشید بود وچند ماهی قبل از پیروزی انقلاب خشک شده بود . بعد از آن هم فرصت رفتن به کلاس دوم را نداشتم و مستقیم وارد دانشگاه انسان سازی امامم شده بودم . اما گفتم . گفتم کمی خرج دارد نظر من را بدانی . گفت : یعنی چی حرفتو بزن .گفتم به بچه های مهندسی بگویید شبانه لودرها را بفرستند کمی جلوتردر سمت چپمان خاکریز دیگری بزنیم وبه نوبت خودمان را پشت آن خاکریز به دشمن نشان دهیم تا احتمال دوبرابر بودنمان در نگاه دشمن افزایش یابد . قارونی کمی فکر کرد و به دیگران نگاه کرد و کفت : آفرین مهندس .آفرین مهندس . واز آن روز تا روز ترخیص شدنم به من می گفت مهندس گردان و من همه جا نظر می دادم و فکر می کردم واقعا مهندسم !!
. همین چند ماه پیش دیدمش . ازعرض خیابان عبور می کرد . دستهایی لرزان و شانه ای افتاده. به سویش رفتم .صدایش زدم فرمانده . حاجی خودتی ؟!! دستش را بوسیدم واو که از درد و غصه روزگار سکته کرده بود یا به قول شهید باکری  دق کرده بود، بعد ازسی ویک سال باز هم مرا مهندس خطاب کرد . ...
چرتی همه ی وجودم را فرا گرفته بود وچشمهای خواب آلودم نظر استاد را به خود جلب کرد و باسوالی دقیق از اتفاقی در ساعتی قبل مرا به کلاس بازگرداند و...





برچسب ها : دانشگاه  , 
      

تازه از امتحان برگشته بودم . امتحان روش تحقیق. اونقدر سوالها جوندار بود که تاآخرین دقایق نشستم .جواب دادم اما نه اونجور که استاد زیر ورقم بنویسه احسن .
البته وقتی توی کلاس درسی می شینی که بهش علاقه داری اونقدر توی ذهن می مونه که اگه هیچی هم نتونسته باشی بخونی یه چیزی بنویسی وورقه خالی نمونه . اما اون نوشته ای خوبه که رضایت استادو با لبخند هنگام تصحیح ورقه در بر داشته باشه .
نشستم به ترجمه زبان . آخ از این زبان . شیشتا مقاله با بیش از 60صفحه . یهو با خودم گفتم یه نگاه به اطلاعیه نمره ها بندازم . آخه این پیام نوریها صبح امتحان میدن شب نمره می گیرن شاید فردوسی هم یاد گرفته باشه و زودتر از شروع ترم دیگه اعلام کنه . سایتو باز گردم . نمره ریاضی رو زده بودن . میدونستم چیکار کردم .اما یه کم امیدوار بودم که شاید خانم دکتر مراعات کنه و....
از اون وقت تا حالا دیگه نه تونستم زبان ترجمه کنم نه خودمو راضی کنم که :

مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد .  





برچسب ها : دانشگاه  , 
      

یادم آید روز دیرین .
خوب وشیرین .
اول ترم .
وقت بسیار درس اندک .
حال اینک .
روز آخر .
روز تلخ امتحانات .
آخر ترم .
وقت اندک .
درس بسیار.
درس بسیار . درس بسیار ...
وقت اندک .





برچسب ها : دانشگاه  , 
      

امروز در کلاس فلسفه آموزش و پرورش ،یکی از هم کلاسیها کنفرانسی داشت در خصوص اثباتگرایان . اینکه اینها معتقد به واقع گرایی هستند و وجود هر چیز را تنها از راه تجربه می پذیرند و... تا رسید به یک دانشمند به نام هیوم . او گفته بود "مطالب کتابهایی که نه در باره ریاضیات و نه امور واقعی باشند ، سزاوار آتش اند ". باشنیدن این جمله حالم گرفته شد و گفتم : چرت وپرت میگه . اول که همکلاسم تصور کرد اونو می گم . بلافاصله استاد وارد شد و گفت : این چه حرفیه ؟ در مراکز دانشگاهی اینجور اصطلاحات خوب نیست. گفتم : استاد ما ایرانیها هر وقت می خواهیم کمترین اظهار نظر را داشته باشیم باید با بهترین الفاض و با کلی احتیاط آن هم با ذکر منبع و ماخذ بگوییم . چگونه است که یک دانشمند حکم به سوزاندن کتابهایی رامیدهد که باب طبع خودش نیست و ما حق نداریم بگوییم چرت وپرت میگه . بحث بالا گرفت و استاد هم که از خانم دکتر های بسیار مقید به ارزشهای اسلامی و یک دانشمند فلسفی هستند ، سعی داشتند به من بفهماند که در مجامع علمی باید علمی حرف زد نه کوچه بازاری و چاله میدونی .
البته با اینکه من خوب حرف نزده بودم اما همکلاسیهااز من حمایت کردن و گفتند خوب حرفی زدی .  
یه جوری  از این دانشمندان غربی دلگیرم . آخه اینا 500 شیشصد سال پیش هیچی نداشتند . گتابهای فیلسوفان و دانشمندان مسلمان و یونانی را بردن ترجمه کردن و شروع کردن نظریه دادن . بی انصافا تو هیچکدوم از کتابهاشون هم رفرنس ندادن که حرفشونو از کجا می گن . اسم هیچ دانشمند مسلمونو نیاوردن و ...
اما حالا اگه ما بخواهیم بگوییم کودک در زمان گرسنگی شیر میخواد باید بگیم مازلو در هرم نیازها گفته . تو فلان کتابش و در فلان صفحه . واقعا درد نداره؟!
 





برچسب ها : دانشگاه  , 
      

 سبحان الله

دعای مادر مستجاب شد

درحالی که تصورش

هم ممکن نبود 

الهی شکر
الحمدلله

 





برچسب ها : دانشگاه  ,