این روزها یادآور آزادگی و آزاد شدن مردان دربندیست که گاهی روزها میگذشت و آفتاب را نمی دیدند. چه حیف که کمتر کسی امروز پای حرفهایشان می نشیند وکمتر قلمی برای آنان می نویسد و کمتر کارگردانی صحنه عشق بازی آنان را به تصویر میکشد . بگذریم ...

استقامت و پایداریشان حدیثی نهفته در دلهایشان شده و زبان عده ای که آنها را درک نکرده اند زخم وجوشان گردیده . دیگر دوست ندارند وقتی کنارت می نشینند از خاطراتشان بپرسی . از چگونگی اسارت و گرفتار شدنشان .
چند روز پیش با دوستان قدم میزدیم . هرکس از جایی و چیزی سخن می گفت . به ذهنم آمد که حرفهای بیهوده می زنیم و شاید حرف تازه ای در سینه افراد حاضر باشد . نگاهی به دوستان کردم . دیدم در جمعمان آزاده ای وجود دارد که در عمق افکارش فرو رفته . خواهش کردم که : شاداب از اسارتت بگو . از آن دوران سخت . از چگونگی گرفتار شدن به دست دشمن . از من خواهشو اصرار و از اوطفره رفتن و موضوع عوض کردن . تا اینکه با روشی به اوفهماندم که عده ای میگویندآنجا کویت بوده وامروز امتیاز کویتی بودن را دارید . کمی به رگ غیرتش برخور و گفت : شماها چه می دانید اگرمن فقط ازدرد یه مشکل فیزیولوژی بدن در دوران اسارتم  برایتان بگویم تحمل شنیدنش را هم ندارید . برای همان هم باور نمیکنید که بگوییم . ما نمی گوییم چون باور نمیکنید . بالاخره التماس کردیم که بگو . و او گفت . بیش از یکساعت حرف زد . گاهی قطره اشکی هم می ریخت که ازدوستان شهیدش نام می برد . از درشهر گرداندنشان . از عبورشان درتونلهای مرگ . از بیماریهایشان و نرفتن به بیمارستان . از تشنگی و گرسنگی از آزارهای روحیشان ... کم کم به پایان راه می رسیدیم  گفتم :شاداب  جریان فیزیولوژی و دردو تحمل چیه ؟ میگی بهمون ؟ گفت همینقدر بگم که از لحظه اسارت تا 16 یا 17 ساعت نتونستم برای دفع به دستشویی بروم تااینکه براثر درد وفشار زیاد شروع به دادو بیداد کردم و پس از خوردن چند سیلی از عراقیها مرا به دستشویی بردند . روزی که وارد اردوگاه عراقیها شدیم برای دیگر آزاده ها تعریف کردم که یکی گفت : پس اونی که توی آمبولانس دادو بیداد می کرده و میگفته آقا دستشویی دارم توبودی ؟ منم که با توبودم ولی دیدم اینا فارسی بلد نیستن ماهم روز اول اسارته عربی بلد نیستیم .چشمامون هم که بسته است . توی همون آنبولانس عراقیها خودمونو راحت کردیم . هیچی هم نگفتم اونا هم چیزی نگفتن . شاداب میگه اونجا بود که حسرت خوردم کاش منم .....  





برچسب ها : دفاع مقدس  ,