آری حک کنید ،که درزیر خروارها خاک کسی مدفون شد که ، قوی بودوتنومند ، جنگجو بودوستیزه گر، دارا و توانگر،ازایل وتباری نامدار.ساکن در شهری بزرگ.قصری داشت باشکوه. حاکم بخشی از بلاد .وداشتوداشتو داشت...هرچه داشتم بنویسید ویک خط هم بنویسد که او اخلاق نداشت .خودخواه بود ومغرور. درد داشت اما نه درد مردم.حریص بودو طماع . اورفت وثروتی برجای گذاشت وچه لعنتها که برنداشت!...
بنگارید شاید مستمندان ومخلصانی برمزارم بنشینند و دعایی دربخشایشم به درگاه خدا بسپارند.که اگر چنین نشود وای برحال زارم ...
برف یکی از نعمتهای بزرگ پروردگار عالمیان است که درهرکجا که بیایدکشاورزان را خوشحال می کند و به طبع آن وفور نعمت را درسال آینده به همراه دارد .درروستاهاهرچه ببارد مردم آن بازدست به آسمان دارند که خدایا شکر وباز آرزوی باریدن دارند . نه نگاهی به دست رفتگر دارند برای برفروبی نه شهرداری . صبح روز بعد چکمه ها را می پوشند وراهها را باز می کنند وراه زندگی را ادامه می دهند و منتظر باران و برف بعدی هستند . اما در شهر وضع تفاوت می کند . دریک نقطه از شهر تا برف می بارد عوامل شهرداری دست به دست هم می دهند وسعی در تمیز کردن خیابان دارندودر یک نقطه از شهر چون حاشیه نام دارد کسی به کسی نیست وتا خداوند آفتاب داغش را مامورآب کردن برفها نکند مردم باید ازروی یخها تردد کنند و دست وپاشکسته روانه بیمارستانها شوند و یا به دلیل نداشتن هزینه بیمارستان به شکسته بندیها مراجعه کنند . چون جمعیت این مناطق فشرده است وشرافت و عزت انقلابی هم دارند هنگام انتخابات سعی در حضور پای صندوقها دارند به همین دلیل تمامی آنهایی که رای می خواهند در دوران انتخابات با مراجعه به مساجد و سخنرانی قولهای فراوان می دهند که چه می کنیم وچه خواهیم کرد . باید رفت و دید مناطقی چون شهرک شهید رجایی یا همان قلعه ساختمان قدیم را .خواجه ربیع و شهرک قدس .اسماعیل آباد و مهر آباد و امیر آباد را که حالا با نامهای دیگری مزین شده اند . باید دید که بعد از یک هفته از بارش برف در مشهد هنوز مردم نمی توانند در کوچه ها و خیابانهای آن به راحتی تردد کنند . وهیچ سهمی از چهل تن نمک شهرداری نداشته اند . ببینید !!.
درروزهای جنگ تحمیلی که به قول یکی از دوستان غبار جنگ در کشور موج می زد بچه ها بازیهای زیبایی توی کوچه ها داشتند . یه عده عراقی می شدند یه عده ایرانی و شروع می کردند به جنگ و درگیری . به تناسب محل حضورشان سنگر می گرفتند یکی پشت یه تپه شن و یکی پشت دیوار و یکی توی جویهای بزرگ اون زمان کوچه ها و خیابونها که هنوز سطحش مثل حالا پوشیده نبود . اسلحه ها شونم جالب بود . یه تکه چوب یا یه خط کش بزرگ یا اسلحه های تمام پلاستیک ساخت وطن . همین بازی توی خونه ها هم رواج داشت با این تغییر که والدین اونها را هدایت می کردند و سعی داشتند گروه ایرانی را پیروز میدان کنند . همیشه عراقیها اسیر یا کشته یا متواری می شدند . سنگرها و خاکریزهاهم درخانه یادر پناه پدر بود یا مادر و یا پدربزرگها و مادر بزرگ. خانه های وسیع میدان بزرگی برای دویدن و تیراندازی بود .اما حالا. اولا دیگه از اون بازیها خبری نیست . حالا ترمیناتور 3و4و.. حالا آی جی آی 1و2و.. حالا بازیهای اکشن آمریکایی شده بازی زنگ تفریح بچه ها . سنگرها وخاکریزهاشون تغییر کرده .دیگه پدرمادرا حوصله ندارند اونا روپشت سرشون تحمل کنند .یاباید پشت مبلهای بلند استیل و یا پشت تلویزیونهای 50اینچ سنگر بگیرند ، یا زیزمیزهای نهار خوری که بخش زیادی از خونه رو به خودش اختصاص داده. حرکت کم شده و سنگرها نامطمئن . اما اگه ماهواره داشته باشن بازی جور دیکست و خانوادگی میشه . دراینصورت بازی عوض میشه .ادای شبکه های من وتو وفارسی وان در می یارن.یکی خواهر میشه یکی برادر یکی شوهر خواهر و یکی دوست شوهر خواهر و یکی دوست یرادر و... اونوقتا که بازی ایرانی عراقی می کردن تا یه جا اشتباه می شد والدین می گفتن نه اینجوری نیست .رزمنده ها کشته نمی شن .شهید میشن .بگو شهید شد.اما امروز مامان با تلفن حرف می زنه بابا با اینترنت چت کرده و بچه ها یکی آرایش میکنه و دیگری به دنبال فرصتی برای گرفتن دست دوست شوهر فرضیشه و... باید چه کنیم ؟ چه کنیم .؟ خیلی فاصله گرفتیم وبازگشت به معنویت هزینه های بسیار داره . باید چه کنیم؟مسئولین فرهنگی کشور کجایند ؟ غیر ازاون که اونور آبه . منظورم اینهاییست که هنوز نرفتن!!...
یکی بود سیر، هیچ گرسنه ای نبود . یکی دارا هیچ ناداری نبود . یکی خندان هیچ گریانی نبود . یکی کنار دریا هیچ بیماری بی دارو نبود . یکی صراف هیج ارزی نبود. یکی بربام لویزان هیچ بی خانمانی نبود . یکی سوار بر آ او دی هیچ پیاده ای نبود. یکی با حقوق چندمیلیونی هیچ قراردادی نبود . یکی با اضافه کارقلمبه هیچ حقوق نگیری نبود .یکی چند تا مدیر بود یکی بیکار مونده نبود .یکی قرقاول می خورد یکی لقمه هاش پوست مرغ نبود . یکی خارج درس می خوند یکی تو کپر نبود .یکی یه ساعت حرف میزد شیشصد می گرفت یکی کافی نبود. یکی سه هزارمیلیارد می برد یکی مونده ی صدتومن نبود.یکی بی دانشگاه دکتر بودووزیر یکی 16ترمه نبود.یکی باشام عروسی چل میلیون یکی دختر بی جهاز نبود. یکی چند طبقه خونه یکی بی مسکن مهر نبود .یکی سرخوش زنعمت ،دورازخدا یکی نادار ، ناشکر نبود . یکی بود هیشکی نبود ....