اوج می گیری . بالا وبالاتر . در اعماق آسمانها گویی به دنبال گمشده ای می گردی . ابرها به زیر می کشی و رو سوی کهکشانهایی داری که شاید هنوز پای آدمی به آنها نرسیده باشد . به خود می آیی . من به دنبال چه به آسمانها آمده ام . او که در پیش هستی نه در آسمانها که درخانه دل جای دارد . ناگاه نوری در زمین تورا فرا می خواند . آه خدایا اینجا کدام قطعه از جهان هستی است که مرا به خود می خواند . و فرود می آیی . با همان سرعتی که اوج گرفتی به سوی نوری در زمین فرود می آیی . بوی فرشتگان خدا می آید . هر چه بیشتر فرود آیی آن نقطه از زمین بیشتر رخ مینماید . مناره های بلند و گنبد خضرا نشانه ای دارد . آری اینجا مدینه است شهر پیامبر صلوات الله علیه . همان است که روزهایی نه چندان دور پیامبراسلام و اهل بیت پاکش در آن زندگی کردند . نفس کشیدند و مردم را به دین خدا دعوت کردند. مدینه نه یثرب . همان شهری که مردمش سالیان سال برهم شمشیر کشیدند وخونها به ناحق ریختند . برسرجاهلیت شان دختران زنده به گور کردند و بتها پرستیدند . محمد (ص) آمد . دست به دامنش شدند که داورباش بین ما و با عدالتت برما حکم بران . از آن پس آنجا که تو درآن فرود آمدی ، شد مدینة النبی . شهر رسول خدا .همان شهرکه خانه ای در خود داشت که محمد مصطفی پیامبر اسلام (ص) بردر آن می ایستاد و می فرمود اسلام علیکم یا اهل البیتی .  
        بگو بینم آیا کوچه های بنی هاشم را می بینی ؟ آیا درنیم سوخته خانه علی (ع) را می بینی ؟ آیا کوچه ای که مادری را در حضور کودکش کتک زدند هنوز هست ؟  
آری اینجا مدینه است . همان شهری که ساکنینش وصی پیامبر خدا را سالها خانه نشین کردند و حاکم شدند تا عقده های بدر واحد و خیبر را که همچون غده های چرکین در دلهایشان پینه بسته بود بگشایند . همانها که زهرا (س) را بین درو دیوار ....
آه از بقیع آه ازبقیع آه ازبقیع


                                                                    





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  ,