رفتن به هر مکانی در اختیار انسان نیست . گاهی علاقه داری به محلی بروی .هرچه تلاش میکنی به در بسته می خوری و سرانجام نتیجه می گیری که رفتن در دست تو نیست . یکی از این مکانها زیارت ائمه اطهار و حرمین شریفین می باشد .توفیق می خواهد و دعوتنامه ای که برلوح دل می نگارند وقتی هم که دعوت می شوی همه ی زمین وزمان دست به دست هم می دهند تا مقدمات سفر میهمان را محیا کنند . فرا می خوانندت اما در اندک زمانی محدود . چشم ازهم برنداشتی باید وداع کنی و بار بربندی . زائران بارگاه علی ابن موسی الرضا(ع) هنگام ورود به مشهد برق شادی در چشمانشان دیده می شود و در آخرین روز هنگام وداع که می رسد می گویند مثل برق گذشت و فکر می کنیم تازه آمده ایم . چگونه وداع کنیم . امشب زائری را دیدم که به مخاطبش می گفت : من اکنون مقابل گنبد حرم آقا هستم گوشی را به سمت گنبد می گیرم تا سلامی به آقا عرضه داری . این هم نوعی توفیق و نوعی دعوت است که نصیب هر کس نمی شود . اما
چند ساعتی دیگر نمانده از حضور در مدینة النبی و کم کم باید باربست و برای زیارت وداع رهسپار حرم شد . وداع . وداع از چه ؟ وداع از که ؟مگر می شود از پیامبر اسلام وداع کرد ؟! مگر می شود از ائمه بقیع وداع کرد ؟! مگر می شود با زهرای ام ابیها (س) وداع کرد . اصلا مگر اینها را تازه پیدا کرده ایم که با آنان بعد از چند روز وداع کنیم ؟! شاید وداع با مدینه باید کرد . با خشتها و کوچه و بازار مدینه . وداع با بقیع ومکانهای دیگری که در این چند روز دیده ایم و مروری بود برتاریخ اسلام . بعد از این حضور است که باید بیشتر از قبل با پیامبر اسلام و سیر و سلوکش آشنا شویم ودر اجرای فرامین ورهنمودهایش که همان وحی الهی است کوشا باشیم . پس به جای وداع باید عهد بندیم که یا رسول الله همت می گماریم تا دو امانتت را که در بین ما امت گذاشتی ارج نهیم و از آنان تبعیت کنیم . واما وداع با مدینه و مسجدالنبی سخت است . جایی که هرگز احساس غربت نمی کنی . مثل آن است که می خواهی از عزیزترین بستگان و دوست داشتنیهایت جدا شوی . وتنها شوق دیدار وزیارت کعبه است که رنج وداع را می زداید و می روی اما نه به خود که باز هم می برندت ....
خاکریز
مطلب بعدی :
پدیده ای که پدیده شد