تازه از امتحان برگشته بودم . امتحان روش تحقیق. اونقدر سوالها جوندار بود که تاآخرین دقایق نشستم .جواب دادم اما نه اونجور که استاد زیر ورقم بنویسه احسن .
البته وقتی توی کلاس درسی می شینی که بهش علاقه داری اونقدر توی ذهن می مونه که اگه هیچی هم نتونسته باشی بخونی یه چیزی بنویسی وورقه خالی نمونه . اما اون نوشته ای خوبه که رضایت استادو با لبخند هنگام تصحیح ورقه در بر داشته باشه .
نشستم به ترجمه زبان . آخ از این زبان . شیشتا مقاله با بیش از 60صفحه . یهو با خودم گفتم یه نگاه به اطلاعیه نمره ها بندازم . آخه این پیام نوریها صبح امتحان میدن شب نمره می گیرن شاید فردوسی هم یاد گرفته باشه و زودتر از شروع ترم دیگه اعلام کنه . سایتو باز گردم . نمره ریاضی رو زده بودن . میدونستم چیکار کردم .اما یه کم امیدوار بودم که شاید خانم دکتر مراعات کنه و....
از اون وقت تا حالا دیگه نه تونستم زبان ترجمه کنم نه خودمو راضی کنم که :

مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد .  





برچسب ها : دانشگاه  ,