شهرک شهید رجایی .یا همان قلعه ساختمان زمان شاه جنایتکار .ده متری کمربندی .کنج کوچه ای بم بست .پیرمردی گاری به دست . مقداری پیاز وسیب زمینی برای فروش روی گاری .چشم به راکه مشتری سربرسد. و...
دستهای پیرمرد میلرزید و بیشتر سعی می کرد دسته گاری را بگیرد تا لرزش دستش را کنترل کند . چشم انتظار که کسی برای خریدن بخشی از سرمایه اش به او مراجعه کند . آخر پیاز وسیب زمینی او ارزانتر از مغازه هاست . مردم آن منطقه هم اکثرامحروم و به دنبال اجناس ارزانترند . اگر همه ی داشته های روی گاری اورا وزن می کردی به 15 کیلو نمی رسید . اما امیدوار به رزق و رزاق بود . همهمه ای براه افتاد . حاجی برو .برو .اینجا نایست برو. شهرداری .شهرداری . پیرمردبا آن دستهای لرزان و پاهای بی رمق تمام سعی و تلاشش را به کار گرفت تا بگریزد .آری بگریزد . و فریاد که : کجا فرار می کنی ؟؟ بمان ! چند نفر از وانتی پیاده شدند و گاری را بابارش به داخل وانت سرازیر کردند و پیر مرد با نگاهی حسرت آمیز و با افسوسی که آه همه ی سرمایه ام را بردند... آه دست خالی چگونه به خانه باز گردم . آه امشب بچه هایم گرسنه می مانند .آه فردا بیکار شدم .آه آن پیازو سیب زمینیها دیگر بدستم نمی رسد .و دهها آه وافسوس دیگر که برسینه خسته ی پیرمرد جا خوش کرد.
اهالی میگفتند : آقای شهرداری گناه داره این بنده خدا کار دیگه ای نمیتونه انجام بده . و آن مرد باهیکلی درشت میگفت : قانونه .سد معبر کرده .قانون قانونه آقا،باید اجرا شود پیر یا جوان فرقی ندارد . باید فردا بیاید شهرداری و جریمه اش رابدهد . و ...
والتماس پیرمرد که گاری یم را بدهید تا بروم .
آری پدرم قانون قانون است . مگر نمیبینی در این شهر بزرگ چگونه قانون به زیبایی تمام اجرا میشود .مگرنمی بینی حریم خانه ها چگونه براساس نقشه پیش می ردو حتی سانتیمتری عقب یا جلو نیست و مگر نمیبینی که برای رعایت حال توی پیرمرد طبقات ساختمانها را کنترل می کنند که مبادا نظم شهر به هم بریزد؟؟ البته اگر کسی جریمه اش رابدهد می تواند پایش را روی سرتو بگذارد و به ستاره ها برسد! . البته اگر کسی جریمه اش را بدهد می تواند برفراز خانه خشتی تو قصری بسازد! . البته اگر کسی جریمه اش را بدهد میتواند جلو مغازه اش گاری یی بگذارد و تورا درآنجا مشعول کار کند . البته اگر....
پیرمرد ، مگرنمیبینی در همین کوچه های شهرک خودت چه بهداشتی محیا کرده اند ؟ ! مگرجوی آب خیابانت را نمیبینی که زلالی آبش برای شنای بچه هایت رایگان است ؟! پیرمرد ، مگر این همه خدمات ارزشمند را نمیبینی ؟!! افسوس از مسئولین غافل
به خدا اینها هم قانون رادوست دارند .اجرا میکنند.مالیات می دهند . عوارض میدهند . رسیدگی به این مناطق محروم هم قانون است. هم نوشته هم نانوشته . نوشته از آن جهت که اینها هم جزیی از محدوده شهری هستند که باید به آنان رسیدگی شود . انتظار ندارند مثل احمدآباد و سجاشهر خدمات بگیرند اما کمترین خدمات از آنان دریغ شده .ونانوشته از آن جهت که رهبر این جامعه دلش پر می زند برای محرومین و فریادمیکشد که به محرومین رسیدگی کنید .و فرمود که محرومین و پای برهنگان صاحبان اصلی انقلابند .
پس شمارا چه شده؟ اگر کوچه ای برایشان آسفالت نمی کنید ، اگرفاضل آبشان را از چاهها ی پر شده شان انتقال نمی دهید ،اگربیمارستان برایشان نمی سازید، اگرامکانات رفاهی برایشان محیا نمی کنید ، چکار به سد معبرشان دارید ؟ بگذارید خودشان مشکل خودشان را حل کنندو دردهایشان را بین هم تقسیم نمایند .
پیرمرد به خانه ات برو .به بچه هایت بگو خدا بزرگ است . انشاءالله فردا در شهرداری کارمند دلسوزی پیداخواهد شد که مشکل تورا حل کند ومسئولی پیدا خواهد شد که براساس قانون نانوشته به تو مجوز فروش اندک کالایت را بر روی گاریت بدهد . یاعلی
خاکریز