سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاکریز

    با نگاهی دقیق به خیابانهاوبه خصوص چهارراههای شهرهای ایران در روز عیدفطر صندوقهای گوناگونی جلب توجه می کند که برای جمع آوری زکات فطریه بر پا شده است . هر کدام متعلق به سازمان یا خیریه ای است .عمده آنها کمیته امداد حضرت امام (ره) و یا سازمان بهزیستی می باشد . بخش دیگر صندوقها متعلق به سازمانهای مردم نهاد خیریه ای یا مساجد می باشد . فی نفسه اقدام خوبی به نظر می رسد . زحمت مردم را برای رساندن زکات به فقیر کم می کنند و این بار سنگین را از دوش آنها برمی دارند . اما :
آنچه در شرایط پرداخت زکات فطریه ماه مبارک رمضان آمده این است که باید ابتدا در بین اقوام و آشنایان درجه یک به دنبال مستمند باشیم واگر نبود در بین همسایگان و هم محلی هایمان جویای فقرا باشیم و اگر نبود در شهرمان فقیری بیابیم و زکات را به او بدهیم تا طعم شیرین عید فطر را بچشد و هدیه ی خداوند را دریافت کند . از طرفی وقتی مومنی نیازمندی را در بین اقوام یا همسایگان و یا همشهری های خود برای پرداخت زکات فطریه شناخت باعث می شود که در طول سال هم او را مورد حمایت خود قرار دهد و این یعنی دستگیری از محرومان به طور مستقیم و بدون واسطه . اکنون تصور کنید تعداد صندوقهای جمع آوری زکان در سطح شهرهای ایران را .شاید به تعداد صندوقهای اخذ رای و شاید چند برابر آن به واسطه تعدد سازمانهای خیریه . وجود این صندوقهی صرف نظر از هدف راحت کردن زکات دهنده معضلاتی را به همراه دارد که به چند نکته از آن اشاره می کنم .

1-     فقرا و نیازمندان توسط اقوام و همسایگان شناسایی نمی شوند و در طول سال از کمکهای آنان بی بهره می مانند .

2-   تاکید اصلی و احتیاط واجب اسلام در تسریع رساندن زکات قبل از نماز عید به نیازمندان بی اثر خواهد ماند و مبالغ جمع آوری شده در چرخه امور اداری و مالی معطل می ماند.

3-   مبالغ بسیاری برای تبلیغات و لوازم جمع آوریاز قبیل اجاره میزو صندلی وچتر سایبان و خوراک و گاهی حق الزحمه عوامل اجرایی هزینه می شود که قطعا ازاصل پولهای جمع آوری شده کسر می گردد.

4-     تعدد مراکز و نامهای خیریه کنترل صندوقها را غیر ممکن می کند و در این بین افرادی سودجو امکان جمع آوری زکات را بدست می آورند .

5-     نیازمندان در عین نیاز در روز عید فطر چشم به صندوقها دارند که " خدایا حق ما کی می رسد"

6-   ومهمتر ازهمه ی این نکات و نکاتی که به ذهن خواننده محترم می رسد اینکه ،هنگام پرداخت مستقیم زکات احساسی در انسان ایجاد می شودکه باعت شکر نعمتهای خداوند می شود وباعث دعا برای رفع نیاز نیازمندان می شود .اما در هنگام پرداخت غیر مستقیم و یاانداختن در صندوقهای جمع آوری زکات ، این احساس ایجاد نمی شود و گاهی در رسیدن مبلغ به نیازمند با ذهن انسان تردید راه می یابد .

پس چه خوب است کمک کنیم تاحکم اسلامی پرداخت زکات فطریه همانگونه که نقل شده اجراشود .همانگونه که باید باشد ، باشد .وجود صندوقهای جمع آوری کمکهای مردمی برای مستمندان ونیازمندان درطول سال بسیار کارمناسبی است اما چه خوب است در روز عید فطرمردم برای پرداخت زکاتشان جویای فقرا و نیازمندان شوند تا نعمت بزرگ داشتن و بی نیازی را سپاس گویند . اگر این صندوقها در روز عید فطر برپا نشود ، تمام مبلغ فطریه مسلمانان به نیازمندان می رسد و آنها هم جشن عید فطر را در تمکن مالی برگزار می کنند و شادمان از هدیه ی خداوند هستند .

خدایا: حاجت تمام نیازمندان را روا کن و آنهارا از دیگران بی نیاز فرما.
                                                                                                   عید فطر سال
1392
عید فطر





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

چند شب پیش خدا توفیقی داد به زیارت آقا علی بن موسی الرضا (ع) رفتم . فرصتی شد تا به دارالقران بروم و با شنیدن قرائت قرآن توسط قاریان خوش صدا و با ذوق حریم دلم را صفایی بدهم و غبار نخوت و کسالت را از دلم پاک کنم. کلام خدابا با آوای خوش قاریان چنان در وجودم اثر کرد که بارها با خود گفتم اینجا قطعه ای از بهشت است . مجری برنامه اعلام کرد که بعد از حضور حافظ قران ، قاری بین المللی آقای حسنی کارگر قرائت خواهد کرد . صوت زیبای حسنی کارگر و سبک بسیار بدیع و دلنشین او مرا مجاب کرد که تا پایان مجلس بنشینم و از ارائه محفوظات حافظ قران استفاده کنم . اما
آقایی آمد و بر تخت قرائت جلوس کرد .پس از حمد وثنای الهی از حاضران خواست قسمتی از آیه ای را تلاوت کند . فردی قسمتی را شکسته بکسته خواند و او ادامه آن آیه را خواند و سپس گفت : آیه چند ، در چه سوره ای، قبل آن چه آیه ای ، بعدش چه آیه ای، و... دوباره از حاضران خواست که شماره صفحه ای برایش بخوانند و بگویند که او چند صفحه بعد را بگوید که در اول صفحه چه نوشته شده است ؟ و او توانست 65 صفحه بعد را بگوید که چه نوشته شده و به سمت اول قران و سمت آخر قران صفحه شماری کرد و کلمات اول صفحه را بازگو نمود .
چه می خواهم بگویم ؟ آیا به هنر و تخصص این فرد شکی دارید؟ آیاکارارزشمند او که حفظ قران است را تحسین نمی کنید؟ قطعا شما هم مثل من به او آفرین می گویید . اما آیا در حضور جمع چنین روشی درست است ؟ آیا بهتر نیست حافظان به بیان پیامهای قرانی بپردازند ؟ آیا شمارش صفحات قران و بیان کلمات اول صفحه معنویتی برای جمع به ارمغان می آورد ؟ بهتر نیست آیه ای خوانده شود ، تفسیر شود و از معانی آن دیگران بهره مند شوند ؟  به هر حال از نگاه من که کار جالبی نبود . خواندن برعکس آیان قران اصلا کار زیبایی نیست چه برسد که روا باشد . بهتر است مسوولین آستان قدس این روش را بازبینی کنند و از برنامه دارالقرآن حذف نمایند .





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

 حضور مقام معظم رهبری در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس با توجه به انتخاب مکان و زمان ، بازتابها و برداشتهای متفاوتی دارد ، ایشان درروزهای اول سال 1393 قدم به منطقه عملیاتی آبادان گذاشتند . منطقه ای که در روزهای اول جنگ در محاصره دشمن بود . با فرمان امام خمینی (ره) به نیروهای نظامی و تعیین مهلتی برای شکستن حصر آبادان ، عملیان ثامن الائمه آغاز شد و دشمن به عقب رانده شد و آبادان از محاصره رهایی یافت . به نظر می رسد مقام معظم رهبری در سال (اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی) با حضور در منطقه مذکور قصد دارند به مدیران جامعه تفهیم کنند  با اینکه در روزهای اول جنگ امکاناتی برای مقابله با دشمن نداشتیم اما مدیریت جهادی باعث شد فرمان حضرت امام محقق شود و حصر آبادان شکسته شود .مقاومت مردم از یک سو ومدیریت جهادی دوران دفاع از سوی دیگر باعث سرآغازی برای پیروزیهای رزمندگان شد تا جایی که دشمن و مجامع بین المللی وادار به پذیرش خواسته ها وشرایط ایران گردیدند . اکنون نیز می توانیم با عزم ملی و مدیریت جهادی مشکل اقتصادکشور را با اتکا به توانمندیهای داخلی حل کنیم و برای شکستن حصر اقتصادی گام بلندی برداریم تا دست نیاز به سوی دیگران نداشته باشیم . وقتی کشوری در تامین نیازمندیهای خود نیاز به تصمیم گیری کشورهای استعمار گر داشته باشد قطعا در بخش فرهنگ نیز باید تابع شودو ازارزشهای اجتماعی ودینی خود دست بردارد واینچنین می شود که جریان آندلس پیش می آید .

حال باید به اتنظار نشست و عملکرد مدیران کشور را درسالجاری ارزیابی کرد که آیامفهوم مدیریت جهادی را درک کرده اند یا هنوز در مدیریت غربی غرق هستند و برای انجام ماموریتها نیاز به نظریه تیلور دارند .





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

تا کمتر ازچهار ساعت دیگر سال 1392 به پایان می رسد و بهار 1393 آغاز می شود . طبق معمول مقام معظم رهبری در سخنان خود ، سال را نامگذاری می فرمایند و به عبارتی شعار سال مشخص می شود .
شعار سال چراغ راهی است برای مسئولین نظام و مردم تا در فعالیتهای سیاسی اجتماعی و اقتصادی خود آن را سرلوحه امور قرار دهند و برای تحقق آن تلاش نمایند . مقام معظم رهبری در سالهای گذشته با مشخص کردن شعارهایی هدفمند و متناسب با نیاز جامعه ایران و جهان اسلام توانستند به حرکتهای ایرانی و اسلامی جهت بدهند . در ایران توسعه علمی ،  اجتماعی و سیاسی به اوج خود رسید و در جهان اسلام نیز بیداری اسلامی دستاورد عظیم توجه رهبر جهان اسلام به بیرون از مرزهای ایران بود . 
سال  1392 سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی نامگذاری شد . با حضور پر شور ملت در انتخابات ریاست جمهوری و تعیین رییس جمهور منتخب بدون هیچ درگیری و اختلافی حماسه سیاسی  به وقوع پیوست . 
ایجاد مشکلات اقتصادی و اوجگیری تحریمها و فشار تحمیل شده برمردم در ابعاد اقتصادی ومعیشتی این قسمت از شعار سال را عقیم گذاشت . لذا بعیدبه نظرمی رسد که مقام معظم رهبری در شعار سال جدید نگاهی به سوی اقتصاد نداشته باشند . از سویی ایشان در روزهای آخر سال نگرانی خود رااز اوضاع فرهنگی کشور ابراز کردند و قطعا توجه خاصی به موضوع فرهنگ خواهند داشت . حال اینکه ایشان چگونه این دو مقوله متفاوت از هم را در شعار سال بگنجانند باید ساعاتی دیگرصبر کرد . شاید پیشگویی من نیز درست نباشد و موضوع مهم تری برای نامگذاری سال 1393 مد نظر رهبری نظام باشد .

     

 





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

بعد اذان مغرب بود که داشتم می رفتم سمت خونه .مسیری که می رفتم از مناطق محروم شهر مشهد بود و روشنایی خوبی نداشت . کنار خیابون یه سیاهی دیدم . سرعت ماشینو کم کردم که دیدم یه مرد  لب آسفالت نشسته و یه دستشو که از مچ قطع بود جوری بالا گرفته که راننده ها بتونن توی نور چراغ ماشینشون اونو ببینند و...
آره کمک می خواست . بهتر بگم گدایی می کرد . چند متری دور نشده بودم که به ذهنم رسید من سرعتمو کم کردم ، اگه یه جوون یا یه راننده خسته با سرعت بیشتر و چراغهای خاموشو نیمه خاموش باشه اصلا اون مرد رو نمی بینه و شاید از روش رد بشه . یه کناری پارک کردم برگشتم و گفتم : پدر جان خیلی جلو نشستی ، راننده ها نمی بینندت و خدای ناکرده ...  یه نگاه به دستم کرد . دست خالی نبود لبخندی زد وگفت : خب چیکار کنم . کجا بشینم . گفتم کمی بیا عقب تر روی این بلندی بشین . اینجوری بیشتر دیده می شی. بنده خدا حرفموگوش کرد وجاشو تغییر داد. 
رفتم تو فکر که این مرد اگر می خواست گدایی کنه و از این کار خجالت نمی کشید ، روز روشن بیشتر پول جمع می کرد . با دست قطع شده ای که داشت کمتر کسی حاضر می شد دست خالی بذارش . اما چرا در تاریکی شب اومده ؟ چرا کنار خیابان تاریک که فقط راننده ها شاید ببینندش ؟ وچرا های زیادی به ذهنم خطور کرد . به یکی گفتم این بنده خدا آدم آبرو داریست . سوال شد برامون که این همه سازمان حمایتی و دستگاههای دولتی و خییر ، چی شده که توی جامعه اسلامی باید با این صحنه ها روبرو باشیم .
اینکه دیگه تقلبی تو کارش نیست .این که دیگه باید از طرف حاکم اسلامی امرار معاشی داشته باشه . به این فکر افتادم که اگر فقط اقوام و خویشان کمی برای هم دلواپسی داشته باشند و به داد هم برسند هرگز نیازمندی نداریم که اینجور با مشقت زندگی خودشو اداره کنه . تو همین افکار بودم که از حرفهای روز قبل بچه های کلاس یادم اومد که میگفتن : حالا دیگه با کمتر از بیست سی میلیون تومن نمیشه یه جهیزیه ساده برای عروس جور کرد و بعضی جوونها برای شروع زندگیشون موندن .
اگه یه دو دوتا چهارتا کنیم می فهمیم که عیب جامعه اسلامی کجاست . امان از چشم وهم چشمی و امان از تجمل گرایی . یه عروس وداماد باید با قرض و وام چیزهایی روبخرن که شاید درسال یه بار هم ازش استفاده نکنن و بچینن روی کابینتهای آشپزخونش تا فضولهای خانواده که میان برای دیدن جهیزیه ، نگن آخی طفلک ماکروفر نداره . آخی حیوونی چرخ کوشت نداره و... دیگه یادم رفت از اون بنده خدا و دیدم وای چه همه مشکل داریم که لاینحل مونده .
خدایا به دادمون برس  





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

باید یادتون باشه مدتی پیش عربستان در یک اخطار جدی از شرکت زم زم خواست که اگه می خواد محصولاتش را در عربستان بفروشه باید نام زم زم رو عوض کنه چون این یک اسم خاص و مخصوص آب زم زمه . این شرکت هم قبول نکرد و عربستان از ورود محصولات زم زم جلوگیری کرد . اما
توی کشور اسلامی ایران ما وضع جور دیگه ای است . یه عده از این نامها که ما اونو مقدس می دونیم نون می خورند . میشه گفت یه عده برای اغفال مردم از این نامها استفاده می کنن ولی نمی گیم . مثل : صافکاری امام حسین .کله پزی صاحب الزمان . اردوگاه جوادالائمه . چایخانه سنتی قمر بنی هاشم . چاپخانه امام رضا و... اگه خوب تابلوها رو توی شهر نگاه کنید از این دست اسم گذاریها زیاد می بینید . متاسفانه برخی فکر می کنن این جور نامگذاری خوبه و ترویج این اسمهاست.  اما این نوعی بی احترامی به اینگونه نامها ست .
امروز توی بازار میوه مشهد بودم که چشمم به یک نامگذاری جدید افتاد . خیار شور تخمیری رزمنده . شاید صاحب این کارخانه می خواد بگه ای مسئولین کم کم داره رزمندگان یادتون میره . این رزمندگان دارن پیر میشن .اینها کلی حرف توی سینه دارن . اینها میراث هشت سال دفاع مقدسند.
ویا اینکه می خواد بگه منم رزمنده بودم .بیکار ننشستم . منتظر پستو مقام هم نموندم .خیار شور درست می کنم و روزگار می گذرونم .
به هر حال یکی باید به فکر این اسم گذاریها باشه . هر اسمی سزاوار هر جا و مکانی نیست .

                     خیار شور رزمنده





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

  رضا دعا می کندخداوند معلولین را همچون تابلوهای راهنمایی و رانندگی در بین مردم قرار داد تا اخطاری باشد برای وجدانهای بیدار.

گفتگو با نخبه ی معلول ، رضا اسدی که از داشتن دو دست محروم است .

دوشنبه 11 شهریوردرگروه اعزامی خراسان رضوی به تهران به منظور شرکت در گردهمایی دبیران مجامع شهرستانی فردی نظر همه را به خود جلب کرده بود .او دو آستین پیراهن داشت که دست درون آن نداشت . معلولی بدون دست . او قراراست به عنوان مسئول دبیرخانه مجمع شهرستانی به مردم شهرش خدمت کند . کدام شهر؟ چگونه؟ نامش چیست ؟ چه خصوصیاتی دارد؟ و... به صورت اتفاقی من نیز به عنوان نماینده یکی از شهرستانها هم سفرش بودم. نظرم را جلب کرد و از او خواستم تا گفتگویی داشته باشیم.   

سلام برادر .اجازه می دهی مصاحبه ای با شما داشته باشم ؟

بسم الله .شما هم مصاحبه کنید.

خودتو معرفی کن.

رضا اسدی هستم. از شهرستان زاوه .متولد 1363. ازدواج کردم یک فرزند پسر دارم .کارشناسی علوم قرآنی دارم .

از ویژگیهایی خودت بگو . چی باعث شدکه برای دبیرخانه مجمع انتخاب بشی؟

رضا: از سال 82 وارد بسیج شدم .جانشین واحد مقاومت مدرسه خاتم الانبیاء زاوه بودم . 2سال رییس هیات مدیره سهام عدالت شهرستان زاوه بودم همین الان هم عضو هیات مدیره هستم .

در سالهای 85 تا 87 مربی کلاسهای قرآنی اوقات فراغت آموزش وپرورش و در سالهای 87 تا 91 مربی کلاسهای قرآنی بقاع متبرکه زیر نظر اوقاف شهرستان بودم .

از سال 88 تا الان مدیر کانون فرهنگی معرفت مسجد جامع و از سال 91 تا حالا مدیر مسئول موسسه فرهنگی قرآن وعترت معراج شهرستان زاوه هستم. به مدت یک سال رابط کانونهای فرهنگی شهرستان با استان بودم .

درسال 90 به مدت هشتاد روز در مناطق محروم خراسان جنوبی قرآن تدریس کردم .

از سال 86 عضو شورای پایگاه بسیج صاحب الزمان دولت آباد هستم .از سال 91 تا کنون سرگروه دو حلقه صالحین در سطح جوانان شهرستان هستم .

درمدت مسئولیتم درکانونها محفل انس باقرآن و محفل رهروان شهدا را راه اندازی کردم .

الان هم که به عنوان مسئول دبیرخانه مجمع بسیج شهرستان کنار شما هستم .                     
رضا باپامی نویسد       اسدی درکداس

آقا رضا این همه مدیریت و تلاش بدون دست؟

رضا : هنوز هست ، مثلا در دوران دانش آموزی مقام دوم مسابقات اذان در جنوب خراسان را کسب کردم . تکواندو هم کار می کردم و....

دیدم بیان افتخارات رضا داره مصاحبه رو طولانی می کنه و من به سوالاتم نمی رسم . برا همین ازش خواستم به بقیه سوالات پاسخ بده .

چرا تحصیل را ادامه ندادی ؟

رضا: ادامه دادم .در سال 90 کارشناسی ارشد در قوچان قبول شدم .دوترم هم خوندم ولی مشکل مالی امانم را برید .رهاش کردم .

شغل اصلیت چیه ؟ کجا شاغلی ؟

رضا لبخندی زد و گفت : مگه به ماشغل میدن .بیکارم .به هر اداره ای مراجعه کردم تا ظاهرم را دیدن گفتند نمی شه .اکثر مدیران ادارات شهرستان زاوه منو میشناسن .

نگاه مادرت به تو چگونه است؟

رضا: بسیار بامحبت . دلش برام نمی سوزه ولی دوستم داره .منو ناقص نمی بینه برای همین برای گرفتن مدارج بالا تشویقم می کنه . مادرم آروز می کنه یه روزی خبر اشتغالم در یکی ازسازمانها و ادارات را بهش بدم .

نگاه همسرت را هم بگو .

رضا: همسرم مرا درک کرد و بعد انتخابم کرد . من میدونم که اون ایثارگری کرده و با خدا معامله کرده

از وضع مسکنت بگو .

رضا: اجاره نشینم . اجاره نشین

دیگه خجالت کشیم بیشترسوال کنم .گفتم حرف دیگه ای برا گفتن داری .؟

گفت : این مطالب قراره کجا چاپ بشه ؟گفتم چاپ که نمیشه . ولی شاید تو چند تا سایت قرار بگیره . گفت پس بنویس.

من در سفر معنوی کربلا ، کنار بارگاه حضرت عباس مداحی کردم و این افتخاری بزرگ برای منه .

گفت خواسته هایی از دولت تدبیر و امید دارم . گفتم نمی خوام مصاحبمون سیاسی بشه .گفت نه اتفاقا اجتماعیست . گفتم بگو.

رضا : ما معلولین مثل تابلوهای راهنمایی و رانندگی هستیم . خداوند ما رو خلق کرده تا اخطاری باشه برای وجدانهای بیدار . ما مثل بنزین هستیم ، ازمسئولین و دست اندرکاران می خوام اگر نمی توانند برای ما کاری انجام دهند ، لااقل برامون آتشنشان باشند نه اتشبار . حرفامون رو خوب گوش کنند حتی اگر کاری برامون نمی کنند .

گفتم رضا حرف دلتو بزن .چی می خوای به دولت آقای روحانی بگی ؟

گفت . من تنها معلول بی دست در شهرستا ن زاوه هستم . اگر قانون 3درصد جذب معلولین در سازمانها و ادارات اجرا بشه آرزوی مادرم برآورده می شه . سال 91 به دلیل معلولیتم از آزمون مصاحبه معلمین قرآن حذف شدم در حالی که سالها تدریس قرآن داشتم .

رضا میگفت : مگر چقدر معلول در کشور داریم ؟ اگر اداره سازمانهای حمایتی معلولین را به معلولین بسپارند بخش عظیمی از بیکاری معلولین حل می شه .

رضا می گفت : من در کلان شهر زندگی نمی کنم که مسئولین نتوانند یک خانه به من بدهند . در شهر ما خانه ارزان است اما من توان خرید همان خانه ارزان را ندارم .

گفته های رضا تمام شد . دست کوچکش راروی شانه من گذاشت و گفت : شما بنویس شاید فرجی حاصل شود .

گفتم رضا آرزویی داری ؟

گفت : عاقبت بخیری. دیدار مقام معظم رهبری. برآورده شدن آرزوی مادرم . بتونم برای همسرم و فرزندم معراج سرپناهی داشته باشم . 

فهمیدم که نام فرزندش را به نام موسسه اش گذاشته . معراج

رضا اسدی دست ندارم اما با انگشتان پاهایش به زیبایی می نویسد . به راحتی با پا غذا می خورد. زبانی شیوا وپرنفوذ دارد با همان تک انگشتان وضو می گیرد .با موبایلش شماره می گیرد و پیامک میزند .با رایانه بخوبی کار می کند.  درطول دوره آموزشی هم استادان حریف سوالات رضا نبودند . رضا در وجود خودش کسری نمی بیند چون خدا برایش جبران کرده .

پس باید جمله رضا را باید جدی گرفت . آنجا که می گفت ما تابلو راهنمایی هستیم برای اخطار خداوند به دیگران .

مسئولین نیز باید برای این قشر از مردم همتی والا داشته باشند تا آنها فقط رسالتشان که همان  نقش تابلو بودنشان هست را انجام دهند  . نه اینکه غصه نداشتن شغل و مسکن را به غم نداشتن عضوی از بدن پیوند زنند وزندگی به کامشان تلخ گردد . 
  معلول نخبه بسیجی رضا اسدی          رضا وضو می گیرد





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

سلام آقا، چه حسی دارید ازاینکه همسرتان با این پوشش به خیابان آمده؟!

امروزه موضوع عفاف و حجاب در جامعه به شکلهای مختلف رخ می نماید . سمینارها و همایشهای مختلفی در خصوص عفاف و حجاب برگذار می گردد .طرحهای گوناگونی پیرامون ارشاد یا برخورد با بدحجابی توسط سازمانها و نهادهای انقلابی و ارزشی به اجرا در می آید . دلسوزان ارزشهای اسلامی در برخورد با بد حجابی و اخیرا بی حجابی کتک می خورند و گاه حتی مورد حمایت سیستمهای نظارتی هم قرار نمی گیرند. مراکز تبلیغاتی و فرهنگی با چاپ پوستر و بنرهای زیبا و پر نقش و نگار از خانمها می خواهد که : خواهرم حجابت را رعایت کن، حجاب صدفی است که تو مروارید آن هستی ، حفظ حجاب حفظ ارزشهاست.و سازمانها و ادارات دولتی و خصوصی در بهترین نقطه دید مراجعینشان با خط درشت می نویسند .حفظ حجاب الزامیست، رعایت حجاب اسلامی الزامیست،بدون حجاب وارد نشوید ، به بدحجابها پاسخ نمی دهیم ، و فقط با چادر مراجعه نمایید و... همه ی این مقدمه برای رسیدن به اهمیت موضوع حجاب در جامعه بود . واکاوی اینکه چرا این همه تلاش و طرح بازده نداردوروز به روز بربدحجابی و نوع بدحجابی در جامعه افزوده می شود را باید در یک تحقیق میدانی گسترده و با استفاده از کارشناسان خبره روانشناس و جامعه شناس و طراحان ومجریان طرحها پیگیری کرد . اینکه چرا پوششهایی در بین خانمها مد می شود که بد حجابی را به بی حجابی تبدیل می کند وبه سرعت گسترش می یابد ، در فروشگاهها ی خصوصی و گاه دولتی و شبه دولتی به وفور به فروش می رسدنیز نیاز به بررسی اقتصادی و تجاری دارد و باید گروهی به دنبال کشف راز ودمز آن باشند . هر چند که همین پوششها اگر در درون خانه و برای شوهر استفاده شود باید گفت بهترین پوشش است چون کسی نیست که در خیابان آن را ببیند و در نگاه اول به زیبایی چنین طرح و دوختی احسن نگوید .

گذشته از تمام مقوله های اشاره شده یک سوال باقی می ماند . آقایانی که با همسرانشان پا با بازار و خیابان می گذارند دو گروه هستند . گروهی با همسرانی باحجاب و گروهی با همسران بدحجاب همراه می شوند . البته گروهی که فعلا در اقلیت هستند هم با همسرانی بی حجاب در خودروها می نشینند و در جاده ها می رانند. با این گروه هیچ کاری نداریم .چون تکلیفشان مشخص است .
تصور کنید اگر خبرنگاران همین سایت یا باشگاه خبرنگاران یا رسانه ملی همت کنند و این سوال را از آقایان بپرسند که : چه حسی دارید ازاینکه همسرتان با این پوشش به خیابان آمده؟ سوال از آقایانی که همسرشان چادریست بسیار راحت است و کوتاه . چرا همسرتان با چادر به خیابان آمده؟

اما سوال از آقایانی که همسرشان بدون چادر است شقوق مختلف دارد و بسیار سخت . شاید از این قرار باشد:چرا همسرتان با پیراهنی پا به خیابان گذاشته که لباسهای زیرش در معرض دید همگان قرار گرفته .چرا دامن همسرتان بسیار کوتاه است که بدنشان دیده می شود.؟ چرا همسرتان با لباس آستین کوتاه در انظار عموم ضاهر شده که زیور آلاتش دیده می شود ؟ چرا موهای همسرتان از جلو وعقب لجکشان بیرون زده که جوانان به رنگهای متفاوت دوطرف سر خیره شوند ؟آقا! چرا همسرتان جوراب ندارد و ناخنهای لاک زده پاهایشان نظر دختران خردسال را جلب کرده و از مادرانشان لاک ناخن طلب می کنند .؟ آقا ! همسرتان متعلق به کبست ؟ اگر متعلق به شماست ، چرا بزک کرده در معرض دید چشمان خلایق است ؟پس سهم شما کجاست ؟
راستی می شود چنین سوالاتی از چنین افرادی کرد؟ البته پاسخها را می توان پیش بینی کرد . مثلاآن آقا که همسرش با حجاب است با روی باز و خندان شاید اینگونه پاسخ بدهد: حجاب حکم اسلام است .حجاب یعنی مصونیت در برابر نگاههای نامحرمان .حجاب یعنی دینداری .حجاب یعنی افتخاربه فرهنگ اسلامی  . حجاب یعنی مروارید در صدف .حجاب یعنی رعایت شعائر اسلامی .حجاب یعنی فاصله گرفتن از گناه و حجاب یعنی دستور خداو...
اما برای پاسخ گرفتن از آقایی که همسرش بد حجاب است قطعا نباید انتظار داشت که با چهره ای شاد و خندان مواجه شوی . شاید اینگونه بشنوی : به توچه ، فضولی؟ دلش میخواد ،و دیگر هیچ .آنهم اگر جوابت را بدهد .
انسان فطرتی پاک دارد واین موهبتی است که خداوند در ذات بشر قرار داده . بد را میشناسد وسعی در گریز از آن دارد . حتی انسانهایی که هیچ آموزشی ندیده اند از بد گریزانند . دلیل گفته ام گریز انسان از بوی بد، مکان بد ، حرف بد، غذای بد، لباس بد ، وفتار بد است . دلیل جواب ندادن به سوال هم همین است . این پوشش لخت بد است . بد حجابی بد است حتی از نگاه شوهر یک زن بدحجاب . حتی از نگاه پسر یک مادر بدحجاب .حتی از نگاه یک مادر دختره بد حجاب . اما چه چیز باعث شده بدحجابی اینگونه توسعه یابد ؟ چه عواملی جامعه اسلامی را به این پرتگاه سقوط کشانده ؟ چه رفتارهایی این رفتار نا بهنجاررا درپایتخت اسلام رواج داده ؟ کدام مسئولین وظیفه خود رادر روج حجاب وحمایت از آمران معروف و ناهیان از منکرانجام نداده اند ؟ کدام مردم امر به معروف ونهی از منکرنکرده اند ؟چه زمینه هایی لازم است تا بازگشت حجاب را در جامعه اسلامی شاهد باشیم ؟ کلام سازمانها، رسانه ها، تولیدیها، فروشگاهها ، تاجرهاو... در توسعه ی بدحجابی نقش دارند ؟ چه تدبیری برای آموزش و پرورش از دوران کودکی اندیشیده شود که :
حجاب درونی شود . حجاب ارزش تلقی شود نه امل بودن . حجاب اولین خواسته مرد وزن ازهمسرش باشد.حجاب اولین توصیه پدر به فرزند باشد . حجاب از روی عشق باشد نه اجبار و حجاب حجاب باشد همان که خدا می گوید .فقط وجهین و کفین .





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

 ساعت 20:45 اخبار استان را از تلویزیون گوش می کردم .بعد از چند خبر مثل برخورد یک پراید با درخت در نزدیکی میدان شهید فهمیده و کشته شدن سه نفر سرنشین آن که یک زن و کودک درزمان برخورد و نفر بعد در بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم کردند خبری نظرم را جلب کرد و نگاهم به سمت تلویزیون برگشت . رییس ثبت احوال استان اعلام کرد در چهارماهه اول سال 92 تعداد5264 فقره طلاق در استان به ثبت رسیده است . تطبیقی داشت با چهار ماهه اول سال 91 که متوجه نشدم .تعجب کردم .گفتم شاید اشتباه قرائت کرده .بلافاصله وارد پورتال آماری اداره کل ثبت احوال استان خراسان رضوی شدم تا آمار را دقیقا بدست آورم .متاسفانه از سال 92 آماری درج نشده بود . اما آمار دقیق ازدواج وطلاق وتولد وفوت در 9ماهه اول سال 91 با نمودار مشخص شده بود . صفحه طلاق را دانلود کردم . بعد از آمار تفکیک شده شهرستانها با این جمله موجه شدم ((تعداد 10958 واقعه طلاق در نه ماهه اول سال 1391 به ثبت رسیده است که بیشترین تعداد مربوط به شهرستان مشهد است . 6484 مورد به عبارتی 59.2 درصد از کل طلاقهای ثبت شده در استان می باشد ))علاقمند شدم آمار ازدواج در همان نه ماه اول سال 91را هم کنترل کنم . 

((تعداد 57437 واقعه ازدواج در نه ماهه اول سال 1391 به ثبت رسیده است که بیشترین تعداد مربوط به شهرستان مشهد است . 27141 مورد به عبارتی 47.3 درصد از کل ازدواجهای ثبت شده در استان شامل  می شود))تحلیل این اعداد و رقمها را به عهده خوانندگان محترم می گذارم . چه عواملی در سبک زندگی امروزی تغییر کرده که از هر 5 ازدواج دراستان خراسان رضوی تقریبا یکی به طلاق منجر می شود ؟ پاسخ به این سوال سخت نیست . نیازی هم به تحقیق میدانی و توزیع پرسشنامه نیست . جامعه فریاد می زند و دلایل آن را بیان می کند .اگر فقط دقایقی از وقتمان را در مراسم خواستگاریها بگذارانیم ، خواهیم شنید که چه عهد وپیمانهایی بسته می شود . خواهیم شنید برسرچه موضوعاتی بحث و جدل می شود . نوع جهیزیه ، خرید سرعقد ، میزان طلای عروس ، مهریه ِ چند صد سکه ای ، تالار فلان خیابان یا باغسرا ، مبلمان چند میلیونی ، خانه اجاره ای در فلان منطقه شهر ، و... اگر کسی در آن مراسم بگوید این چند صد سکه مهریه شرعی نیست چون آقا داماد ندارد که عندالمطالبه بدهد خواهد شنید که : ای بابا کی داده کی گرفته .این اولین سنگ بنای غلط در سبک زندگی زوجین است که بزرگان آنها می تواشند . واگر دقایقی از وقتمان را در لابلای پرونده های طلاق طی کنیم خواهیم دید که بیشترین در خواست و درگیری زوجین موضوع مهریه است . زوجه می خواهد و زوج ندارد که بدهد . شاید بهتر است بگوییم بیشترین چماق زوجه برای بیان طلاق مهریه است .بزرگان باید در جلسه خواستگاری برسر وفا و صداقت ، ارزش پایبند بودن به عهد وپیمان، قناعت و صرفه جویی، مهر و محبت .وعشق وعلاقه صحبت کنند . به جای مهریه های سنگین مهر سنگین قرارداد کنند و به جای مراسمهای رنگین سادگی مراسم را پیشنهاد کنند تا زندگیها از روز اول محکم بسته شود . اگر قبل از عقد عجله نکنند و تحقیق را در سرلوحه کار خود قرار دهند و بعد از عقد برای تشکیل زندگی عجله کنند وبه دنبال زرق وبرق اضافی نباشند قطعا آمار طلاق پایین خواهد آمد . اگر رسانه های ما در سریالها و فیلمهای تولیدی قبه طلاق را نشکنند ، اگر زن هنرپیشه در مقابل دوربین فریاد نزند که من طلاقم را می خواهد و مرد هنرپیشهدرمقابل چشم میلیونها بیننده فریاد نزند که طلاقت را می دهد قطعا آمار پایین خواهد آمد .همه ِ تقصیر ها را به گردن زوج وزوجه نیندازیم که بزرگان و صاحبان فرهنگ وهنر هم در این فاجعه دخیل هستند .فرهنگ فقط چاپ کتاب و روزنامه نیست . مسئول فرهنگ ازدواج کجاست ؟ کیست ؟ چه کاری برای ازواجهای اسلامی انجام داده ؟باید بیشتر تامل کرد . می شود این فواره آمار طلاق را سرنگون کرد اگر همه از زشتی بلندی آن بدانند و اگر فرهنگ زیبای اسلامی در ازدواج نفوذ کند و سرلوحه گفتمانهای زوجین قرار بگیر . اگر اطرافیان زوجین به دنبال عیش ونوش خود در اطراف مراسم نباشند و همه ی فکر وذکرشان رعایش نکات اسلامی در ازدواجها باشد .





برچسب ها : اجتماعی  , 
      

اگه رو این زمین سرمایه گذاری کنی توش نون خوبی داره . این ماشین یه هفته دیگه ده جوب روش می یاد .
بتونی یه شرکت ثبت کنی و با یه بانک ببندی ، شیش ماهه بارتو بستی . یه سال پولتو بذار بانک 20درصد بگیربی دردسر . بهروزخان صدی چند میده؟.
یه نفر می خوام مالخر باشه بی دردسر یه زیر خاکی دارم آبش کنه . یه خونه چشممو گرفته ، اگه برام جورش کنی ده میلیون جیرنگی شیرنیت میشه . رفتم شمال یه زمین دیدم با دریا 50متر فاصله داره .عیبش اینه دست وارثه .دونفرشونو دور زدم مونده یه بچه صغیر که باید بتونم دادگاه مادگاهو درست کنم . یه زیر میزی دادم تا سندو زیرسبیلی ردش کنه .
تا ببینیم چی میشه ، گفتن مالیات زمین بالای یه میلیارده ، میخوام یه مدرسه چهارپنج کلاسه توی یه روستا موستا بزنم شاید مالیاتو بیخیال بشن .
روزی دوساعت میرم اداره بقیشو توی بنگاه آقا جمشید خونه بالا وپایین می کنیم یه درصدی گیرمون میاد . ماکه پول خریدنداریم فقط قیمتو جور میکنیم تا خریدار بیا سرمعامله و فروشنده هم یه جوری رضا بشه . از این دست جنسو می خرم ندیده 30درصد ازش میخورم .
جنسا تاریخش یه دوماهی رد شده بود دلم نیومد بریزم دور دادم تاریخشو جدید زدن خلق الله که همه تاریخدان نیستن.
کارت بانکی بازیکنشو شارژ کردم تا تیمو ببازونه قول داده یه گل به خودی بزنه یا یه پنالتی بده .
دختره گقته فقط خرجی میخواد خیلی اهل خرید و مهریه واین چیزانیست خب ....
ما که گفتیم چیزی بلد نیستیم اما گفتن تو فقط بیا مدیر عامل باش بقیه کارا باما تو ماهی دوسه میلیونو بگیر حالشو ببر و...ای داداش زندگی همش خرجه .نون درآوردن که با این حرفا که رومنبرا میگن که ....
به کجا می روی چنین شتابان . آخر آخرش یه کفن بدن یا ندن با یه متر زمین ، تازه اگه یه طبقه باشه .....به کجا چنین شتابان ...فاتحه





برچسب ها : اجتماعی  , 
      
   1   2      >