سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاکریز

آری .آخرین روز سفر که صبحش در مکه است و ظهرش در مدینه و شامش در .... صبحش آه است وظهرش گریه و شامش شادی . خداکند حسرت به دل نمانی که اگر چنین شود روزهای سختی خواهی داشت . اکنون که می نویسم تو در آسمانی . نیمه راه .اما من ماندم وبه پروازنرسیدم . البته شاید تو نیز مانده باشی . همان ماندنی که درروز یازدهم درکش وقوس بودیم .اکنون در اوج آسمانی و تا ساعتی دیگر جاذبه ای شمارا به سوی خود می خواند . البته خیلی نباید نگران دوری از خانه خدا و حرم رسولش باشید . چرا که به لطف خدا هواپیمادر جایی فرود خواهد آمدکه همان نور نبوی را دارد . سعادت مشهدیها بسیار گرانبهاست . وجود بارگاه ملکوتی آقا و مولایمان امام رضا (ع) مثل همان گنبد خضراء جدش رسوالله (ص) معطر و منور است و پناهگاه شیعیان جهان اسلام است . اگرساعتی دیگر از آن بالا زمین را نگاه کنی همان نور مسجد النبی را خواهی دید . انشاالله زیارتتان مقبول ایزد منان قرار گرفته باشد و همانطور که در روایات ائمه معصومین (ع) آمده است همچون نوزادی که تازه قدم به این دنیا می گذارد پاکیزه از هر گناه و معصیت باشی.
من نیز سعی کردم در این دوازده شبانه روز دل در کاروان شما داشته باشم و لحظه به لحظه همراه باشم . آنچه هر روز نگاشتم از دیده های سفرم بود که حسرت به دل شدم که چرا خوب بهره نبردم وساعات بسیاری از وقتم را در خواب و یا استراحت و یا بازار طی کردم .  آن نصف روزی راکه در بازارهای پر زرق وبرق مدینه گذراندم ازبزرگترین اسرافهای عمرم بود .وحسرت می خورم که چرا ختم قرآنم در مسجدالحرام کامل نشد .وحسرت میخورم که چرا گاه در طوافم بی کلام بودم و همچون بی نیازان به درگاه بی نیازمطلق طواف می کردم . واکنون در آرزوی ....
آری ازاین پس دیدن عکسی ازمسجدالحرام ومسجدالنبی چشمانت را خیس خواهد کرد . شنیدن صدای اذان به سبک موذن آنجا دلت را به لرزه خواهد انداخت و خداحافظی مسافری تو رانیزهوایی خواهد کرد .
هنگام نماز مغرب به افق مشهد است . پس این سفرنامه یانه، این همراهیم با کاروان حجاج را در همین لحظه عزیز به پایان می برم و از خداوندمتعال زیارت خانه اش را در حج تمتع درخواست می کنم .آمین یا رب العالمین . ازبازدیدکنندگان وبلاگ تشکر می کنم که با من همدلی کردند به خصوص مدیران مجله پارسی نامه که تقریبا همه نوشته ها را برای مجله برگزیدند. برای همه عزیزان آرزوی سفر حجی مقبول را از درگاه خداوند متعال خواهانم .
فرود آی که اینجا حرم رضویست .التماس دعا  
 
 





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

        پایان میهمانی نزدیک است.هرچند صاحب خانه آنقدر کرامت دارد که پایان سفر را به رویمان نمی آورد .اما پایان سفر نزدیک است .فقط امشب را وقت داریم درمسجدالحرام بوی عطرنبوی را استشمام کنیم و به طواف خانه حق مشغول باشیم . البته که این ظاهر است و باطن همان است که می گویند : الاعمال بالنیات . همه جا خانه خداست و همه جا کعبه مقصود . باید که دل را حریم کبریا کرد . باید که نیت را در اخلاص اعمال قرار داد . اما اینجا ، مکه ، مسجدالحرام وکعبه حال و هوایی دیگر دارد .چگونه از این شهر و از این مسجد وداع می کنی. باید به دل رجوع کرد که در این چند شبانه روز چقدر وابسته به این حرم شده است . امشب آخرین دعاهایی که فراموش شده را برزبان می آوریم .هرچند که خداوند از تمام خواسته های ما باخبر است اما اومی خواهد از زبانمان بشنود . باید گفت . باید شکر نعمتهای داده اش را به جا آورد و باید از او طلبید . امشب باید در اندیشه ی دیگران باشی و به خواسته های دیگرا ن بپردازی .آخر آنهایی که التماس دعا گفته اند می دانند که فردا مسافرشان باز می گردد وخواهند پرسیدکه چگونه مارا یاد کردی؟ همه مسافران هنگام بازگشت از سفر عجله دارند .سریع بار می بندند و عازم می شوند تا جایی که معمولا اشیائی را فراموش می کنند . مسافران این حرم  با اینکه هیچ عجله ای ندارند اما گرانبها ترین چیز خود را جا خواهند گذاشت و آن دلشان است .دل ... خدایا ما نه از فراموشی دلمان را جا می گذاریم که از عاشقیست . خدایا جا می گذاریم تا باز دعوتمان کنی که باز گردیم ودر نزدیکترین مکان به قبله مسلمین به نماز بایستیم .  چه عظمتی دارد نماز جماعتهای این حرم که دیگر ما از آن بی بهره می شویم . حلقه هایی زیبا بر اطراف کعبه . آه خدایا چگونه از اینجا برویم . ؟؟ خدایا : وای برما اگر بخشایشت نصیبمان نشده باشد . خدایا میدانیم که رحمت و رئفت تو آنچنان بربندگانت وارد می شود که گناهکارترینها را به صلواتی می بخشی . خدایا : برمحمد (ص) وآلش صلوات می فرستیم و از تو عفو وگذشت از تقصیراتمان را طلب می کنیم و توفیق حج تمتع به درگاهت خواهانیم . خدایا :اکنون که قرار است باز گردیم ازتو میخواهیم کوله بار گناه را ازدوشمان برداری وتوفیق گناه نکردن واطاعت از خود را به ما ارزانی داری یا ارحم الراحمین .
اللهم صل علی محمد وآل محمد
 





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

      نزدیک مکه کوهی است که از صدر اسلام بسیار به یاد دارد . برقله آن کوه غاری است که به سختی دونفر در آن جای می گیرند . آن غار نیز خاطرات فراوان دارد . روزها وشبهای بسیاری مردی را درخود جای داد که امین ترین مردم بود .غار حرا . همانجا که جبرئیل برمحمد امین نازل شد ورسالت را از سوی خدا به او ابلاغ فرمود . بالا رفتن از کوه چنان آسان هم نیست .تنها جوانان و عاشقانی که مشتاق دیدن غار هستند می توانند طی مسیر کنند . گاهی هم ماموران سعودی به دلایل مختلف ایجاد مزاحمت می کنند و اجازه بالا رفتن را نمی دهند . اما آن روزها که محمد (ص) درآن به عبادت می پرداخت همسرش خدیجه بارهابه غار رفت و برایش غذا برد. وقتی زنهای زائر ایرانی این عبارت را از روحانی کاروان می شنوند اشتیاقشان برای دیدن بیشتر می شود . کوه وغاردیگری در نزدیکی مکه وجود دارد که روزی پناهگاه پیامبر اسلام و ابوبکر شد. همان روز که شب قبلش علی (ع) در بستر پیامبر خوابید تا اوبه سلامت از مکه به مدینه برود . کبوتری بردر غار لانه می گذارد وعنکبوتی تارهایش رابر درغار میتند تا دشمنان رسول الله (ص) گمراه شوند و از ورود به غار منصرف گردند. دیگر اثری از شعب ابوطالب که روزگاری تبعیدگاه مسلمانان بود نمانده . البته اینها هم که مانده به بهانه های مختلف از جمله توسعه ، خیابانکشی وتعمیرات در حال تخریب است . این روزهای آخر سخت می گذرد .هرچند عده ای مشتاق بازگشت به آغوش خانواده هستند وبیتاب از دیدن روی همسر وفرزندانشان ، اما برخی هم از اینکه ازشهرودیار نزول وحی وحضور ائمه معصومین (ع)باید خارج شوند افسرده حالند . وقتی به صدر اسلام توجهی می کنی درمی یابی که چه پیامبر واصحابش چه سختیها برای حفظ توسعه اسلام متحمل شده اند . جنگهایی که معمولا یک به ده بود وتنها معجزات اللهی ودلاوری و عشق به شهادت موجب پیروزی آن می شد .فکرمی کنم بهتر است به نزدیک کعبه برویم .راستی تو میدانی مهدی موعود (عج) هنگام ظهورش کجا می ایستد و با ندای تکبیرمردم را از ظهورش آگاه می سازد؟ 

   





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

       خسته از طواف وسعی صفاومروه به زمزم روی می آوری وجرعه آبی گوارا می نوشی ودست وپا وسر وروی خود را شستشویی می دهی وشادابی را بدست می آوری . در نقطه ای که معمولا بیشتر علاقه دارند روبه در خانه خدا باشد ، می نشینی و هر چه نگاه می کنی سیر نمی شوی . نه از آن عظمت و هیبت کعبه و نه از آن یکپارچگی ویک رنگی طواف کنندگان که مسلمانند اما از مذاهب مختلف . هنوز خستگی طواف قبل ازتن بدر نرفته که دل آرام نمی گیرد و به حلقه طواف کنندگان می پیوندی و در هر دوری که می زنی عشق و معرفتی تازه می یابی . یکی سربرحجر گذارده و یکی دست برپاشنه در کعبه آویخته ویکی در مقام ابراهیم دست به دعا برداشته ویکی زیر ناودان طلابه نماز ایستاده و جالب تر که برخی زنهارا می بینی که به قسمتی از کعبه که می رسند خود را به سوی دیواره پرتاب می کنند گویی می خواهند از دیوار کعبه به داخل آن وارد شوند !عجب مگر می شود از آن دیواره ی سنگی عظیم کسی وارد شود ؟؟! آری . آری . اگر خوب دقت کنی و شرته های عرب بگذارند نگاه کنی خواهی دید که همان نقطه علامتی دارد که انگار قبلا شکافته شده و کسی وارد شده . !
شنیده بودم به علی (ع) می گویند مولود کعبه . پس علی (ع) در داخل خانه کعبه بدنیا آمده . پس آنقدر او برگزیده خداوند بوده وهست که مادرش برای وضع حمل مکانی امن می طلبد ودیواره ی کعبه به امر پروردگار شکافته می شود وفاطمه بنت اسد رادر خود جای میدهد تا علی (ع) پا به خانه خدا بگذارد . ورود به این دنیا را از آنجا آغاز کند .وهموست که هنگامی که مکه فتح می شود پا برشانه پیامبر می گذارد تا خانه خدا را از بتها پاک کند . وهموست که جای صدها زخم شمشیر در دفاع از دین خدا بر بدن دارد...وروزگار ی می رسد که در محراب خانه خدا آخرین شمشیر بر فرق سرش فرود می آید و ندا می دهد که : فزت برب الکعبه .وشهادت در راه خدا ودر خانه خدا را درآغوش می کشد .آه از نامردمیهای مردم کوفه ... بگذریم .
روزها و ساعتها دقیقه دقیقه  میگذرد و به پایان سفر نزدیک می شویم .می ترسم اگرخوب بهره نبریم فردا حسرتی بردل بنشیندکه فقط با بازگشت دوباره به این سفر است که درمان می شود . پس اگر از طواف خسته ای به سایه ای خنک برو تلاوت قرآن داشته باش که ثوابش بس عظیم است ...
من خسته نیستم به طبقه سوم می روم تا ازآن بالا زیبایی طواف مسلمانان را به نظاره بنشینم . 
    
  





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

ابراهیم ! هاجرواسماعیلت را بردار و به سرزمینی که رهنمون می شوی برو.آنها را درآن سرزمین رها کن ما خود آنهارا محافظت می کنیم .
اکنون که احرام بسته ای میروی تا طواف کعبه کنی وسعی صفا و مروه به جای آوری چون آن روز که آنجا بیابانی خشک وبی آب وعلف بودو اسماعیل بیتاب و بیقرارازتشنگی گشت ، مادر برای رفع تشنگی خود و فرزندش سراسیمه به دنبال آب می گشت . بربلندای کوه صفا برکه ای آب دید ودوان دوان خود را به آنجا رساند و سرابی بیش ندید.روبه اسماعیلش کرد که مباد طعمه خزندگان شود که بربلندای مروه برکه ای از آب دید ودوان دوان به سوی مروه وسرابی بیش ندیدوبا اینکه می دانست بربلندای کوه صفا سرابی بیش ندیده اما 7 مرتبه از مروه به صفا واز صفا به مروه به طمع جرعه آبی ،تا کام کودکش را نمناک کند  طی کرد . و این شد سعی صفا ومروه ،از جمله اعمال حاجیان . وامروز حاجیان همان مسیر را در طلب آمرزش وطاعت پروردگارشان طی می کنند و گاهی هروله می کنند به سبک هاجر. چه لذت بخش است سعی صفا ومروه که انگار کوله بار پر از گناه بر پشتت سوراخ شده وهر بار که از صفا به مروه می روی آن را سبک تردر می یابی.
آن روز بعد از سعی هاجر خداوند پاداشی به او وفرزندش در آن بیابان خشک وبی علف عطاکرد که جان به آنان بخشید . بیقراری اسماعیل ولطف پروردگار چشمه ای از دل زمین جوشاند که هاجر زمزمش نامید .
چشمه ای که آبش خشک نخواهد شد و اگر سالهای سال در ظرفی پاک بماند طعم ومزه خود را از دست نخواهد داد. کعبه را می بینی  چه صلابتی دارد؟روزگاری سیاست بازان بی دین برای تصاحب عنوان خلیفة مسلمین همین کعبه را به آتش کشیدند. همین خانه ای که منتصب به خداست و آنها هم می خواستند خلیفه خدا در زمین باشند . میدانی ؟ مسجدالحرام خانه امن اللهی است و هر که به آن وارد شود ویا پناه آورد در امان است . اما در سال 60هجری که حسین (ع) به آن وارد شد خبردادند که قصد کشتن اورا دارند وحسین (ع) که بیم آن داشت حریم خانه خدا شکسته شود حج خود را ناتمام گذاردو قصد کوفه کرد . امروز هم گروهی پرده دار خانه خدا هستند که نه تنها شایسته نیستند بلکه معتقد هم نیستند . بیا دعاکنیم که این فرقه ظاله بی دین سرنگون شودوصاحبان حقیقی دین اسلام پرده دار خانه امن اللهی شوند .
دست مراهم بگیر تا با هم طوافی کنیم وهنگامی که به حجرالاسود می رسیم دست راستمان را بالا بگیریم ودعاکنیم که: ربناآتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخرة حسنه وقنا عذاب النار ...
راستی عجب شبی مرا به طواف کعبه بردی . شب میلاد صاحب الزمان (عج) شب نیمه شعبان . شب اجابت دعا و شب سلام وصلوات . امشب را تابه صبح حمد وستایش خدا می گوییم که ما را آفرید .دربین آفریده هایش مارا جاندارآفرید .دربین جاندارانش مارا انسان آفرید .دربین انسانهایش مارا مسلمان قرار داد ودربین مسلمانانش ما راشیعه و محب مولای متقیان علی (ع) وپیرو ائمه معصومین برگزید ودر بین شیعیان مارا از منتظرین امام زمان مهدی موعود(عج)  قرار داد. الحمدلله رب العالمین
العالمین
.  
 





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

 لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد ونعمت لک والملک لا شریک لک .

        وهجرت آغاز می شود .هجرت از داشته های دنیوی مثل مال و ثروت و لباسهای فاخر وزرو زیور .هجرتی که تا پایان اعمالش بخشی از حلالهای خدا حرام می شود و حتی نگاه همراه بالذت به همسر جایزنیست . حق نداری مویی از بدن جدا کنی یا قسمتی از اندام خود را بخراشی . حق نداری موری را بیازاری و اگربدن تورا محملی برای خود قرار داده باید بااو مدارا کنی تا خود فرود آید . حق نداری از بوی خوش بهره بری .و...
هنگامی که در مسجد شجره احرام می بندی ، همانجاست که درون آدمی شهادت می دهد که تو بنده ای .لباسهای رنگارنگ با پارچه های سپیدوپاکیزه ای تعویض می شود و همه یکپارچه نور می شوند .خطاکارترین انسانها در این لحظه بخشندگی و لطف پروردگار را حس می کنند و از اینکه گردن به فرمان الهی نهاده اند شادمانند . همه وقت از خدا می خواهیم که ما را لبیک گوید وپس از احرام این ما هستیم که خدا را لبیک میگوییم .این خود توفیقی بس عظیم است که خالق اجازه داده است او را لبیک گوییم . شهادت دهیم که او هیچ شریکی ندارد و هر سپاس و ستایشی از آن اوست و نعمتها برای او.
بیا به سال هشتم هجری باز گردیم .دوان دوان به دنبال سپاه عظیمی برویم که برای فتح مکه در معیت رسول خدا (ص) رهسپارند .بیش ازده هزار نفر ! قریش پیمان شکسته وابوسفیان می داند که پیمانشکنی بی پاسخ نمی ماند و اما دیگر دیر شده وسپاه اسلام عزم مکه کرده .وقتی ابوسفیان به نظاره سپاه محمد (ص) می نشیند درنظر خود به روزهایی می اندیشد که محمد بودو علی و خدیجه .واکنون راهی نمانده جز پذیرفتن دین محمد امین حتی اگر به ظاهر باشد .
اکنون در همان مسیر طی طریق می کنی و اگر گوش فرا دهی صدای زنگ کاروانی را می شنوی که دهها برابر از سپاه سال هشتم بیشتر است .در سال دهم هجری پیامبر اسلام برای آخرین حج خود عازم مکه می شود . قبایل متعددی او را همراهی می کنند و اعمال حج را می آموزند. همین کاروان که قریب یکصد هزار تن بوده اند در مسیر برگشت به غدیر خم می رسند و به فرمان ولی امرشان ،مولایشان ، رهبر و مقتدایشان توقف می کنند تا پیام مهمی را از پامبرشان بشنوند . گوش کن تو هم اکنون می توانی بشنوی.من کنت مولاه فعلی مولاه ... وادامه داد که الیوم اکملت لکم دینکم ...دست علی را چنان بالا برد که همه ببینند . وآنها که خود را صحابه خاص می دانستند و جلوتر از همه بودند و نزدیکتر، آمدندو بخن بخن یاعلی را سردادند ومبارک باد گفتند . چیزی نگذشت که بسیاری از این یکصد هزار تن نه تنها آن روز را فراموش کردند که در حضور فاطمه زهرا(ع) کتمان نیزکردند .آه از نامردمیها ... 
ذکرت رابگو  ...
  لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد ونعمت لک والملک لا شریک لک . 
 





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

     رفتن به هر مکانی در اختیار انسان نیست . گاهی علاقه داری به محلی بروی .هرچه تلاش میکنی به در بسته می خوری و سرانجام نتیجه می گیری که رفتن در دست تو نیست . یکی از این مکانها زیارت ائمه اطهار و حرمین شریفین می باشد .توفیق می خواهد و دعوتنامه ای که برلوح دل می نگارند وقتی هم که دعوت می شوی همه ی زمین وزمان دست به دست هم می دهند تا مقدمات سفر میهمان را محیا کنند . فرا می خوانندت اما در اندک زمانی محدود . چشم ازهم برنداشتی باید وداع کنی و بار بربندی . زائران بارگاه علی ابن موسی الرضا(ع) هنگام ورود به مشهد برق شادی در چشمانشان دیده می شود و در آخرین روز هنگام وداع که می رسد می گویند مثل برق گذشت و فکر می کنیم تازه آمده ایم . چگونه وداع کنیم . امشب زائری را دیدم که به مخاطبش می گفت : من اکنون مقابل گنبد حرم آقا هستم گوشی را به سمت گنبد می گیرم تا سلامی به آقا عرضه داری . این هم نوعی توفیق و نوعی دعوت است که نصیب هر کس نمی شود . اما
چند ساعتی دیگر نمانده از حضور در مدینة النبی و کم کم باید باربست و برای زیارت وداع رهسپار حرم شد . وداع . وداع از چه ؟ وداع از که ؟مگر می شود از پیامبر اسلام وداع کرد ؟! مگر می شود از ائمه بقیع وداع کرد ؟! مگر می شود با زهرای ام ابیها (س) وداع کرد . اصلا مگر اینها را تازه پیدا کرده ایم که با آنان بعد از چند روز وداع کنیم ؟! شاید وداع با مدینه باید کرد . با خشتها و کوچه و بازار مدینه . وداع با بقیع ومکانهای دیگری که در این چند روز دیده ایم و مروری بود برتاریخ اسلام . بعد از این حضور است که باید بیشتر از قبل با پیامبر اسلام و سیر و سلوکش آشنا شویم ودر اجرای فرامین ورهنمودهایش که همان وحی الهی است کوشا باشیم . پس به جای وداع باید عهد بندیم که یا رسول الله همت می گماریم تا دو امانتت را که در بین ما امت گذاشتی ارج نهیم و از آنان تبعیت کنیم . واما وداع با مدینه و مسجدالنبی سخت است . جایی که هرگز احساس غربت نمی کنی . مثل آن است که می خواهی از عزیزترین بستگان و دوست داشتنیهایت جدا شوی . وتنها شوق دیدار وزیارت کعبه است که رنج وداع را می زداید و می روی اما نه به خود که باز هم می برندت .... 

       





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

        نرده های بلند دراطراف قبرستانی که آن را بقیع می نامند اگر برای دیگرفرقه های اسلامی فقط یک حصار باشد برای شیعیان معنای دیگری دارد . به خصوص برای زنهای زائر ایرانی بس رنج آور و پرمعنی است . رنج آور از این جهت که حق ندارند به آنسوی نرده ها پا گذارند و گاهی حق ندارند به آنها نزدیک شوند و از پشت نرده ها قبور ائمه بقیع را زیارت کنند . در ساعاتی از صبح قبل از طلوع آفتاب فقط می توانند کنار نرده ها آرام بگیرند و زیر چادر سیاهشان با زهرای مرضیه نجوایی داشته باشند و اشکی بریزند .آخر می گویند شاید حضرت زهرا سلام الله را در بقیع به خاک سپرده باشند . آخر بقیع مدفن شهدای گرانقدری است . شهدای حره . شهدای بدر و احد . ر استی میدانی شهدای حره به کدام جماعت می گویند ؟ آه از نامسلمانی یزید و یزیدیان که وقتی مدینه را تصرف کردند سه روز جان ومال و ناموس اهل مدینه را برسربازانشان حلال کردندو چه آثار زشتی از خود به جا گذاشتند . آه که چگونه مردان ،زنان وکودکان را از دم تیغ گذراندند و دختران معصوم مدینه را ....و این تقاص دور شدن از ولایت بودو بس که مردم مدینه پرداختند. چهار امام عزیز شیعیان در بقیع آرمیده اند . امام حسن مجتبی ، امام سجاد ،امام باقر وامام صادق علیه السلام . می بینی ؟ بی بارگاه و بدون صحن و سرا.  وبقیع یادآور یک چیز دیگر هم هست . روزی تابوتی را به بقیع آوردند که همچون خارپشت اطراف آن تیر باران بود  .اشتباه نکن ! نه برای تزیین که بگویند این بدن که در این تابوت است مرد جنگ و ستیز نبوده و صلحی کرده که اسلام و تشیع را از نابودی نجات داده . نه . بلکه اورا برده بودند در کنار جدش رسول الله به خاک بسپارند . و چه کسی بهتر از او که در کنار جد ش پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) به خاک سپرده شود . ؟!تا شنیدند تیر وکمانها را به خط کردند وتابوت امام حسن مجتبی (ع)را به تیر بستند واگر نبود گذشت و سکوت پدرانه حسین (ع) خاندان نبوت را نیز تیرباران می کردند . آری می بینی مظلومیت ائمه بقیع را . برو نزدیک کنبد خضرا و رو سوی بقیع کن . از آن نقطه نرده ها را کوچکتر می بینی و کبوتران بقیع پیامهای بیشتری مبادله می کنند . راستی بپرس آیا یادشان هست آن زائر سالهای قبل با آنان چه نجوایی داشت ... 
   
       





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

     زیارت دوره هم درمدینه حال و هوایی جالب دارد . اینجا مسجد ذوقبلتین است . همانجایی که جبرئیل به امر خداوند روی پیامبر اکرم را در حال نماز به سوی مکه چرخاند . یهودیان ریشخند می زدند که اگر دین شما کامل است چرا به سوی مسجدالاقصی نماز می خوانید که متعلق به یهود است . و این رنجی بود در دل پیامبر خدا که پس از تغییر قبله شادمان شد و به درگاه الهی شکر کرد . و اینجا مسجد قباست و اینجا مسجد شجره است . همانجایی که حجاج همه ی آنچه از مفاخر برتن دارند از خود دور می کنند و پادشاه و غلام در یک نوع لباس احرام می بندند تا همه بدانند که دیگر برتری در لباس و زیور وزور نیست .همانجا که همه ی جنبندگان در امانند و شکار ممنوع می شود. همینجاست که انسانها یک رنگ و یه دل یکی راصدا می زنند و لبیک گویان ندای توحید زمزمه می کنند.  
 اینجا شمال مدینه است . همانجا که جنگ خندق رخ داد . مکانی که حیله سلمان فارسی به کار آمد و اطراف مدینه را خندقی حفر کردند تا دشمن را زمین گیر کنند . اینجا همان مکانی است که یل چابک سوار عرب پهلوان نامی وزورمند قریش با اسب خود پهنه ی خندق را پرید و رجزخوانان از سپاه اسلام هم نبرد می خواست . کسی دم بر نیاورد مگر وصی پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) . و اوبود که عمربن عبدود را به زیر کشید و تکبیر مسلمانان بلند شد و پیامبر اسلام فرمود لا سیف الا ذوالفقار . در همین مکان است که مساجدی وجود دارد که حاکمان وقت درهای آن را زنجیر کرده اند و برخی از آنهارابه بهانه های مختلف نابود می کنند . مثل مسجد حضرت زهرا (س) و علی (ع) ...
                زیارت دوره می روید . چرا دور می روید . مگر نمی خواهید کوچه بنی هاشم را ببینید ؟ ! مگر فراموش کردید که تنها در خانه ای که به مسجد پیامبر باز ماند خانه علی بود ؟ مگر نمی خواهید آن کوچه ای را زیارت کنید که نانجیبان سیلی به صورت دختر رسول خدا زدند . ای کاش تنها می بود و سیلی می خورد که دست حسن (ع) را به دست داشت و هنگام بازگشت حسن دست مادر را به سوی خانه می کشید ... صبرکنید تا من هم به شما برسم ... 

                                    





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      

گوش تیز کن .اگرسکوتی برآنجا حاکم شود وکمی گوش تیز کنی خواهی شنید .همه جمعند . او که به ظاهر خلیفه است حاضراست . عده ی زیادی هم  با شمشیرهای آخته و بی غلاف آماده اجرای فرمانند . منتظرند تا بیاورندش . کشان کشان و با ریسمان برگردن . آخر او سه روزاست که به مسجد نیامده و هنوز با خلیفه دست بیعت نداده . هنوز سه روز از رحلت پیامبر اسلام نگذشته و او وچند نفر دیگر درگیر دفن پیامبر بودندو ...آوردندش . در مقابل خلیفه بایست یاعلی ! وگوش فرادار که چه میگوید . کسی میپرسد کدام خلیفه . خلیفه ای که پیامبر به جانشینی خود برگزیده یا او که با تشکیل جلسه ای فوری در سقیفه خود را خلیفه می داند؟آی مردم خلیفه اصلی علیست .مگر غدیر خم را فراموش کردید؟ ! پشت پرده در قسمت زنها ولوله ای برپاشده .خوب گوش کن ! صدایی آزرده و از روی درد می آید . همه منتظرند که چه می خواهد بگوید . علی (ع) دم برمی آورد که فاطمه جان مبادا نفرین کنی که این جماعت در عذاب نفرینت هلاک خواهند شد . از پدرت پیامبر شنیدم که باید بر این مصائب صبر کنیم . و زهرا (س) به خانه بازمی گردد و از آن پس در بستری می افتد که باعثش کوبیدن در نیم سوخته به پهلویش و ضربه غلاف شمشیر به بازویش بود و در کمتر از 90روز به پدر می پیوندد و علی باز هم تنها می ماند . در همین مسجد النبی روزی پیامبر در خطبه وداعی که برای همین مردم خواند به آنان گوشزد کرد که من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم ومیخواهم که آنان را تکریم کنید . کتاب خدا قرآن و اهل بیتم را . می شنوی؟ پیامبر اسلام محمد مصطفی سخن می گوید: اگر کسی در بین شما هست که از من بدی دیده یا آسیبی به او رسیده یا مرا ببخشد و یاقصاصم کند. همهمه ای می شود . بدی ؟ آسیب؟ ضرر وزیان ؟ هرگز . تو نور و رحمت بودی برما . تو مارا از جهالت و ظلمت رهانیدی .آه نگاه کن پیر مردی از آن گوشه مسجد برخواسته و می خواهد سخن بگوید.بگو مسلمان . یا رسول الله روزی می خواستید تازیانه ای برمرکب خود بزنید که به اشتباه به من برخورد کرد . اکنون میخواهم قصاص کنم . !!انگشتها به دندان گزیده شد . وای قصاص بر پیامبر خدا؟!استغفار کن مرد! پیرمرد از حق خود نگذشت و رسول الله دستوردادند همان تازیانه را به مسجد بیاورند .
راستی تو اکنون کجای مسجدی ؟ نزدیک پیرمردیانزدیک منبر؟
همه منتظرند که چه می شود .پیر مرد تازیانه به دست در مقابل محمد امین صلوات الله علیه می ایستد . و پیامبر قسمتی از بدن خود را برهنه می کند که قصاص شود و پیرمرد بوسه ای شیرین از بدن رسول خدا می گیرد و صدای تکبیر مردم بلند می شود .
از آین روز تا آن روز که دختر همین پیامبر را بین درو دیوار قرار می دهند تا محسنش را سقط کند و پهلویش بشکند و بازویش کبود شود کمتر از یک فصل سال بوده است . وامان از این مردم .امان از این مردم . حال به زیارت پیامبر خدا (ص)بشتاب که از بهترین عبادتهاست .
التماس دعا   
                                                                                           





برچسب ها : مکه.مدینه.حج  , 
      
   1   2      >